سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

معرفی
نام بلوتوث1 و لوگوی آن توسط شرکت بازرگانی 2SIG تجاری شده است. این اسم، برگرفته از نام پادشاهی دانمارکی در قرن 10 میلادی به نام هارالد بلوتوث است که موفق به متحد ساختن کشورهای اسکاندیناوی (به‌رغم از هم پاشیدگی‌های ناشی از جنگ) شد. لوگو نیز از ادغام حروف ابتدای نام بلوتوث (H و B) به دست آمده است.
تکنولوژی بلوتوث استانداردی بین‌المللی برای برقراری ارتباطات بدون سیم در مسافت‌های کوتاه است. این تکنولوژی امکان می‌دهد که اتصالی بدون سیم در بازه‌ای حدود 10 متر، بین دو وسیله سازگار با یکدیگر، ایجاد شود.

نحوه کار بلوتوث
وسایلی که از این تکنولوژی استفاده می‌کنند، انتقال‌دهنده‌های مختلفی برای ارسال اطلاعات از طریق امواج رادیو و تلویزیون را به‌کار می‌گیرند. اطلاعات را می‌توان به‌صورت یک بایت در ثانیه، در برنامه‌ای به نام ارتباطات جزء به جزء یا متوالی ارسال کرد و یا به صورت دسته‌های بایتی (معمولاً 8 یا 16 بایت در ثانیه) در برنامه‌ای به نام ارتباطات موازی، فرستاد.
زبان این‌گونه وسایل الکترونیکی، پروتکل نام دارد. پروتکل، استانداردی است که اتصال، ارتباط و انتقال داده‌ها بین دو وسیله الکترونیکی را کنترل می‌کند. از آنجا که تنوع در لوازم الکترونیکی زیاد است، لذا وجود هزاران پروتکل ثبت شده تعجب برانگیز نیست.
پروتکل بلوتوث، دستگاه‌ها را مجبور می‌سازد تا مواردی نظیر: چه زمانی بایت‌ها ارسال می‌شوند؟ چه تعداد در لحظه ارسال می‌شوند؟ و دستگاه‌ها چگونه مطمئن می‌شوند که پیام دریافت شده همان پیام ارسالی است، را بپذیرند. بنابراین، می‌توان یقین داشت که دو دستگاه واجد بلوتوث سازگار، قادر به برقراری ارتباط با یکدیگرند.
هسته سیستم بلوتوث عبارت است از یک فرستنده و گیرنده RF (امواج رادیویی)، باند پایه یا (قسمتی از سیستم بلوتوث که عملیاتی نظیر رمزگشایی اطلاعات؛ ایمنی سیستم بلوتوث، تصحیح خطاها را انجام می‌دهد) و نیز بسته پروتکل.
واحد RF مسئول انتقال و دریافت بسته‌های اطلاعات است. وجود مسیری کنترلی بین RF و باند پایه، به این باند اجازه می‌دهد تا حامل زمان و فرکانس RF را کنترل کند.
واحد RF بلوتوث در نوار ISM بدون مجوز در 2.4GHz کار می‌کند. این نوار، فرکانس‌های 2400 MHz تا 2483.5 MHz را پوشش می‌دهد. لذا 79 کانال RF در این فاصله قرار می‌گیرند. به‌منظور تطبیق با مواردی که در هر کشور خارج از این نوار قرار می‌گیرند، نوار محافظی در بازه باند بالاتر و یا پایین‌تر به کار می‌رود که باعث پوشش‌دهی تمامی کانال‌های آن کشور می‌شود.
کیت بلوتوث خودرو پروفایل که Bluetooth hands free را پشتیبانی کند، این امکان را فراهم می‌سازد تا راننده بتواند با استفاده از سیستم Hands Free به تلفن‌های دریافتی خود پاسخ دهد. این روش ایمنی بیشتری را به همراه دارد.
با توجه به ویژگی‌های منحصر بفرد این تکنولوژی و نیز قیمت نسبتاً ارزان آن در کاربردهای صنعت خودرو، به نظر می‌رسد که استفاده از آن در خودروهای جدید، گامی مؤثر در راستای افزایش امکانات خودرو و افزایش حاشیه سود آن بوده و مورد توجه تمامی خودروسازان قرار گیرد.

پانوشت‌ها
1 . Bluetooth
2. Bluetooth Special Interest Group

منابع
1. www.bluetomorrow.com/about-bluetooth-technology
2. ww.bluetooth.com/bluetooth/technology






تاریخ : سه شنبه 89/7/13 | 8:0 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

انسان‌ها چه به تنهایی و چه در جمع، نمی‌توانند بدون چارچوب و فارغ از هرگونه محدودیت، زندگی کنند. تمامی ادیان، شرایع و مسلک‌ها، بر وجود محدودیت‌ها، قوانین ومقررات برای زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها، تأکید کرده‌اند. این قوانین و مقررات، در قالب ارزش‌ها نمایان می‌شوند. ارزش‌ها نمایانگر عقایدی اصولی هستند که از نظر فردی یا اجتماعی، نوعی رفتار برتر شمرده می‌شوند. از آنجا که ارزش‌ها، محور اخلاقیات و اصول اخلاقی هستند، اخلاقیات به عنوان مفهومی روزمره مطرح شده است که انسان‌ها در هر کجا و هر زمان با آنها مواجه هستند. گستردگی اخلاقیات و اهمیت تأثیرگذاری آن بر عملکرد افراد، سازمان‌ها، گروه‌های ذینفع و جامعه، امروزه به موضوعی مهم در حوزه مطالعات مدیریت، تبدیل شده است.

با توجه به اینکه این مقاله با رویکرد ارائه مدلی جامع برای تدوین منشور اخلاقی و مسئولیت اجتماعی در سازمان‌ها تهیه شده است، ابتدا به بررسی تعاریف ارائه شده از اخلاقیات، اصول اخلاقی، مسئولیت اجتماعی و تفاوت میان آنها پرداخته می‌شود و در ادامه، پس از تبیین جایگاه ارزش‌ها در اخلاقیات و بررسی الگوهای موجود در این زمینه، الگویی جامع با هدف تدوین منشور اخلاقی برای سازمان‌ها، ارائه شده است.

 

می‌توان ایده و دیدگاهی عمومی از وجود اخلاقیات و اصول اخلاقی در تمامی جوامع را تصور کرد که براساس آن، رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی هر جامعه تعریف شده است. مثلاً، رفتارهایی مانند، عضویت در شبکه‌های توزیع مواد مخدر، استثمار کودکان، رشوه دادن و رشوه گرفتن در تمامی جوامع، به عنوان موارد غیراخلاقی و مواردی همچون: صداقت، پاکدامنی و نوع‌دوستی به عنوان اصول اخلاقی شناخته می‌شوند. با توجه به اینکه اخلاقیات، مفهومی روزمره است و انسان‌ها در هر کجا که باشند با آن مواجه هستند، امروزه اخلاقیات به موضوعی مهم در حوزه مدیریت، تبدیل شده است. اهمیت این موضوع به‌گونه‌ای است که مباحث مربوط به اخلاقیات و ارتباط آن با مدیریت منابع انسانی (HRM) موضوع مورد بحث مقالات و تحقیقاتی متعدد بوده و در این ارتباط، سمینارها و کنفرانس‌های متعددی در کشورهای مختلف برگزار شده است. مباحث مطروحه در این حوزه را می‌توان در چند دسته طبقه‌بندی کرد. اول اینکه تفاوت اخلاقیات1، اصول اخلاقی2 و مسئولیت اجتماعی چیست؟ دوم اینکه جایگاه آنها در تدوین منشور اخلاقی کدام است؟ و سوم اینکه چگونه می‌توان منشور اخلاقی را در سازمان‌ها مستقر کرد یا تغییر و یا بهبود داد؟

شکل 1: چهار سطح رعایت اصول اخلاقی


تعریف اخلاقیات و اصول اخلاقی
اصطلاح اخلاق، از جمع خلق و دارای معانی: خوی، طبع، مروت و دین بوده و به تنهایی نه معنایی خوب دارد و نه بد. «الهی» اخلاق را به «مجموعه‌ای از فرایندهای عینی و معنوی که دخالت تام در رشد خود واقعی دارد» و «فرایندی که طی آن در کارکرد واحدها یا ارگانیزم معنوی، تعادل ایجاد می‌شود» تعریف کرده است. او بین اتیک و مورالیتی تفاوت قائل شده. به نظر وی، اولی همان «اخلاق علمی» است که معنای «علم عمل به اخلاقیات و تذهیب نفس» دارد و دومی نیز همان، «اخلاق نظری» است که به علم تشخیص خوب و بد مشهور است.
«استونر» و همکاران (1379) در تعریف اصول اخلاقی نوشته‌اند: «مطالعه شیوه‌ای که تصمیمات فرد بر دیگران اثر می‌گذارد یا مطالعه حقوق و وظایف مردم، مقررات معنوی که افراد به هنگام تصمیم‌گیری رعایت می‌کنند و ماهیت روابط بین افراد».
ما اگر نمی‌توانیم دربخش‌ها یا مراحل دیگری از زندگی خود، اصول اخلاقی را نادیده بگیریم، پس در سازمان هم نباید از این مسائل چشم‌پوشی کنیم. در سازمان‌ها بیشترین پرسش‌هایی که از نظر رعایت اصول اخلاقی مطرح می‌شوند، در یکی از 4 سطح شکل 1 قرار دارند.
سطح1. روابط فردی: در این سطح، به رابطه فردی با افراد پرداخته و پرسش‌هایی درباره شیوه رفتار افراد با یکدیگر، مطرح می‌شود. در این سطح، پرسش‌هایی درباره شیوه رفتار افراد با یکدیگر در درون سازمان مطرح است. آیا ما باید نسبت به یکدیگر صداقت داشته باشیم؟
سطح2. سیاست‌های درون سازمانی: در این سطح، درباره ماهیت رابطه شرکت با کارکنان اعضای سازمان (هم مدیران و هم کارکنان) بحث می‌شود. شرکت باید چه نوع قراردادی را با کارگران ببندد و چه نوع قراردادی می‌تواند برمبنای عدل و داد باشد؟
سطح3. گروه‌های ذینفع: این سطح، مربوط به کارکنان، عرضه کنندگان مواد اولیه، مشتریان، سهامداران، بستانکاران و... می‌شود. در این اینجا ما این پرسش را مطرح می‌کنیم که یک شرکت چگونه باید با گروه‌های خارجی که تحت‌تأثیر تصمیمات آن قرار می‌گیرند، عمل کند و اینکه گروه‌های ذینفع باید چه نوع رابطه‌ای با سازمان داشته باشند؟
سطح4. اجتماعی: این سطح مربوط به جامعه است. در این سطح، پرسش‌هایی درباره نهادهای بنیانی جامعه مطرح می‌شود. آیا از نظر اخلاقی، اینکه در یک سیستم اجتماعی، اکثریت افراد جامعه از حقوق ابتدایی خود محروم گردند، درست است؟

ارزش‌ها، جوهر اخلاقیات و اصول اخلاقی
ارزش‌ها نمایانگر عقایدی اصولی هستند که از نظر فردی یا اجتماعی، نوعی رفتار (نسبت به رفتار مخالف) برتر شمرده می‌شوند. ارزش‌ها، نمایانگر ایمان و اعتقاد راسخ هستند: یعنی از نظر شخص یا از دید اجتماع، نوعی شیوه خاص رفتاری یا حالت غایی، نسبت به شیوه مخالف همان رفتار یا حالت غایی برتری دارد. ارزش‌ها در وجود خود، رگه‌هایی از عنصر متفاوت یا داوری دارند که حامل نظرها و عقاید فرد هستند: اینکه چه چیز درست، نادرست یا نامطلوب است. ارزش‌ها از نظر محتوایی و شدت، ویژگی‌های خاص خود را دارند. ویژگی محتوایی ارزش، نشان‌دهنده درجه یا میزان اهمیت آن است. هنگامی که ارزش‌های فردی را برحسب شدت فهرست می‌کنیم، سیستم ارزشی شخص به دست می‌آید. تمام افراد دارای سلسله مراتبی از ارزش‌ها هستند که تشکیل دهنده سیستم ارزشی آنهاست. این سیستم، با توجه به اهمیتی نسبی که به چیزهای ارزشمند نظیر: آزادی، تفریح، احترام به نفس، فرمانبرداری، برابری و نظایر آنها می‌دهیم، مشخص می‌شود.
زمانی که فرد برای چیزی ارزش قائل است، می‌خواهد که آن چیز تحقق یابد. ارزش خواست یا تمایل نسبتاً دائمی است که به نظر می‌رسد به خودی خود خوب باشد، مثل صلح یا حسن نیت. ارزش‌ها به صورت پاسخ‌هایی هستند که با «چرا» مطرح می‌شوند. مثلاً چرا این مطلب را می‌خوانید؟ شاید پاسخ دهید می‌خواهید درباره منشور اخلاقی چیزهایی یاد بگیرید. چرا آن کار را انجام می‌دهید؟ و... . این امر تا جایی ادامه می‌یابد که دیگر چیزی نمی‌خواهیم، البته فقط به خاطر وجود همان چیز. در واقع در اینجا به مسئله ارزش می‌رسیم. شرکت‌ها نیز ارزش‌هایی دارند، مثل سوداوری و یا داشتن محصولی با کیفیت بالا.
ارزش‌ها غالباً به ایده‌هایی اطلاق می‌شوند که انسان‌ها درباره خوب و بد، مطلوب و نامطلوب دارند. در «فرهنگ فلسفی لالاند» 4 مفهوم برای ارزش ارائه شده است:
1 . ارزش به عنوان چیزی که فرد یا گروهی به آن علاقه دارند.
2 . چیزی که کم و بیش در میان عده‌ای مورد توجه و احترام است.
3 . وقتی که فرد یا گروه در رسیدن به هدف خود، ارضا می‌شوند.
4 . از جنبه اقتصادی که در آن ارزش کالا و عمل مطرح است.
از نگاه اندیشمندانی که در مقوله فرهنگ و ارزش‌ها اظهار نظر کرده‌اند، ارزش‌ها در سطوح فردی، گروهی، ملی و فراملی، قابل توجه‌اند. از دیدگاه جامعه‌شناسان، ارزش‌های اجتماعی تنها در صورتی وجود دارند که افرادی وجود داشته باشند که بتوانند اشیاء و اشخاص را ارزشیابی کنند. در این زمینه، نقش اجتماعی مهمترین مکانیسمی است که به واسطه آن می‌توان ارزش‌ها را توجیه و نمادین کرد. در جامعه، نقش‌های متفاوت اجتماعی فرد را نمی‌توان دارای ارزش اجتماعی یکسانی دانست. ارزش‌های اجتماعی به مدل‌های کلی رفتار، احکام جمعی و هنجارهای کرداری که مورد پذیرش عمومی و خواست جامعه قرار گرفته‌اند اطلاق می‌شوند. با توجه به کثرت تعاریف در مورد ارزش‌ها و به خاطر پرهیز از اطاله کلام، مواردی را به شرح زیر خلاصه کرده‌ایم:
1 . ارزش‌ها، گاه در قالب یک هدف و گاه رسیدن به هدف و با بها دادن به یک مورد مطرح می‌شوند. گونه‌های بسیاری از ارزش‌ها قابل شناسایی و تشخیص‌اند از جمله ارز‌ش‌های اقتصادی، اخلاقی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی و دینی.
2 . آنچه نوع و میزان و مرتبت ارزش‌ها را تحقق می‌بخشد، فرهنگ است. زیرا به آنها هویت می‌بخشد. به بیانی دیگر، معیار ارزش‌ها، از طریق فرهنگ شناسایی می‌شود. بین فرهنگ و ارزش‌های قابل قبول و مطرود در هر جامعه، رابطه‌ای متقابل وجود دارد. از سوی دیگر، ارزش‌ها نیز موجب شناخت و تفاوت فرهنگ‌ها می‌شوند. فرهنگ، بر طبق ارزش‌های خود، الگوها و مدل‌هایی خاص فراهم می‌سازد و از این طریق، مدل‌های رفتاری و آرمانی را در جامعه تدارک می‌بیند. طی ارزیابی ارزش‌ها و ارائه الگوها از طریق فرهنگ، هویت «من» یا «ما» در هر جامعه معین می‌شود.
3 .ارزش‌ها، نظام‌هایی از نمادها هستند که در قالب ایده‌های انتزاعی اخلاقی مربوط به خوب و بد، مناسب و نامناسب، درست و نادرست، سازماندهی شده‌اند. این نمادهای اساسی مشترک، عبارتند از: زبان، تکنولوژی، عقیده، هنجار، ذخیره‌های علمی و...
4 . ارزش‌ها، انتزاعی هستند و آنقدر کلی که از قابلیت به کارگیری در موقعیت‌هایی بسیار متفاوت برخوردارند، اما هنجارها که عبارتند از: استانداردهای رفتاری قابل قبول درون یک گروه که اعضا در آنها سهیم‌اند و آنها را رعایت می‌کنند، به ما می‌گویند که در یک وضعیت خاص، چه چیزی مورد انتظار و برای انجام دادن، مناسب است.
5 . هنجار یا نرم، معیارهایی قطعی هستند که در رفتار از آنها پیروی می‌شود. در واقع این نرم‌ها، نظام‌هایی از نمادهایی هستند که به افراد می‌گویند، در موقعیت‌های خاص از آنها توقع می‌رود که چه رفتار و کنش متقابلی داشته باشند. لذا در مواقعی که نرم به کار می‌رود، منظور راه‌های عمل و انجام دادن است نه طرق فکر کردن.
6 . اگر نقش‌های اجتماعی را منشأ رفتارهای مورد انتظار از افراد و هنجارها را معیارهای قطعی رفتار مردم بدانیم، ارزش‌ها را می‌توان ضوابط اخلاقی، مرامی و بایدهایی دانست که در هر گروه اجتماعی مؤثر بوده و با شدت و ضعف رفتار گروه و اعضای آن- آنچه که آنها انجام داده یا فرو می‌گذارند- ارتباط دارد و برای گروه وحدت درونی ایجاد می‌کند.
7 .از نظر اندیشمندان فلسفه اسلامی، ارزش‌ها سلسله اصول کلی، ثابت و مطلق‌اند که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی‌کنند، اما مصداق آنها تغییرپذیر است. از این منظر، ملاک کلی ارزش اخلاقی، مصلحت عمومی فرد و جامعه و مصلحت واقعی انسان است. یعنی هر چیزی که موجب کمال واقعی انسان است، نه هر چیزی که دلخواه افراد و مورد خوشایند آنهاست. البته اگر ملاک اصلی ارزش در اسلام، کمال نهایی است، مصداق آن قرب الهی است. در نظام اسلامی، هدف کسب رضای خداست. در این نظام، ارزش‌ها نه کاملاً مطلق و ثابت‌اند که در هیچ شرایط زمانی و مکانی تغییر نکنند و نه اینکه همیشه تابع شرایط زمانی و مکانی باشد بلکه اصول آن ثابت و مصداق‌ها متغیرند.

تأثیر ارزش‌ها بر زیرسیستم‌های مدیریتی
گرچه ارزش‌ها به دلیل ریشه در جهان‌بینی و باورهای اساسی، در فلسفه هم قابل بحث است. اما فرهنگ که ارزش‌ها یکی از زیرسیستم‌های آن است، جامعه‌ای را از جامعه دیگر متمایز ساخته و تقویت‌کننده همکاری و روابط میان افراد است. فرهنگ و ارزش‌ها در میان تعدادی از افراد جامعه، مشترک بوده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. جامعه شناسان، نقش اجتماعی را بهترین مکانیسم توجیه و نمادین ارزش‌ها می‌دانند. اگر مدیریت را یک سیستم بدانیم، حضور ارزش‌ها در زیرسیستم‌های متعدد آن، قابل مشاهده است.
فرهنگ سازمانی به عنوان یکی ازمهم‌ترین زیرسیستم‌های مدیریت، بارزترین جایی است که ارزش‌ها در آن رشد می‌کنند. با پذیرش این اصل که ارزش‌های مشترک، از جمله عناصر فرهنگ سازمانی بوده و به همراه باورها، تجلی فرهنگ سازمانی هستند و ارزش‌های اصلی سازمان که در مقیاس وسیع مورد توجه همگان قرار می‌گیرند، معرف فرهنگ آن سازمان تلقی می‌شوند. موازین اخلاقی سازمان، سیستمی ارزشی هستند که سرلوحه کار اعضای سازمان قرار گرفته‌اند. توجه به اینکه فرهنگ سازمانی، سیستمی مرکب از چندین ارزش مشترک است که کارکنان را رهبری کرده و اغلب در کنار روش‌های مدیریت اجرایی، سازمان و نتایج آن را در سطح بالا به منابع انسانی منعکس می‌کند، بسیار ضروری است. در صورتی که ارزش‌های سازمانی را ناشی از عواملی متعدد نظیر نمادها، ساختار قدرت، ساختار سازمانی، رهبری، داستان‌ها، اسطوره‌ها و سیستم‌های سازمان بدانیم، ارتباط متقابل فرهنگ سازمانی، ارزش‌ها و سیستم مدیریت بخوبی عیان خواهد شد.
«پیتر دراکر» بر این باور است که سازمان نیز مانند انسان‌ها باید معیار و ارزش‌هایی برای خود داشته باشند. برای اینکه فرد در سازمان، کارامد و مؤثر باشد، ارزش‌های او باید با ارزش‌ها و معیارهای سازمان، سازگاری و همخوانی داشته باشد. در مقوله مدیریت تغییر نیز برخی بر این باورند که نظام‌های ارزشی سازمان اغلب آمادگی و میزان آن برای انجام تغییرات را تعیین می‌کند و در توسعه سازمانی نیز تغییرات ارزش‌ها ملازم با هر نوع توسعه و تغییر شمرده می‌شود. از منظر دیگر، هر نوع تحول و توسعه سازمانی را مستلزم وجود فرهنگ آن می‌دانند. به تعبیری دیگر، تحول سازمانی دارای دو رکن فرهنگی و ساختاری است. هنگامی که هدف، تحول مدیریت است، هر دو رکن باید تغییر کند. رکن فرهنگی، دربردارند باورها، ارزش‌ها و نگاه‌های مدیریت است و این رکن فرهنگی است که نوع نگرش را تعیین می‌کند.
تصمیم‌گیری و خط‌مشی‌گذاری، از دیگر عناصر سیستم است که عمیقاً تحت تأثیر ارزش‌های جامعه قرار دارد. علاوه‌بر تأثیری که از طریق ارزش‌های مدیران، کارکنان و دیگر افراد مرتبط بر فرایند تصمیم‌گیری و خط‌مشی‌گذاری، به‌وجود می‌آید نظام فکری، اخلاقی و ارزشی جامعه نیز به‌طور مستمر بر تصمیم‌های مدیران تأثیر می‌گذارند. از سوی دیگر، اینکه در مرحله شناخت مسئله، چه چیزی را مسئله بدانیم و با کدام اولویت، باز هم متأثر از ارزش‌های محیطی است. سازماندهی نیز از دیگر زیرسیستم‌هایی است که ارزش‌ها به نحوی بر چگونگی و نتایج آن تأثیر می‌گذارند. تمرکز و عدم تمرکز، پهنا و بلندی هرم سازمان، حیطه نظارت، صف و ستاد و نحوه ارتباط آنها با هم، میزان پذیرش مشارکت و تفویض اختیار در سازمان، مکانیسم‌های ارتباط بین واحدها از جمله مسایلی است که تحت تأثیر ارزش‌های حاکم بر سازمان و داخل سازمان قرار دارند. سازماندهی سازمان‌ها نیز از مواردی است که متأثر از ارزش‌های جامعه و نوع نگرش آن به انسان و جایگاه قرار می‌گیرد. علاوه‌بر این، مواردی همچون: تعارض، استرس و کنترل سازمانی که وضعیت هر یک و نحوه برخورد سازمان و مدیران با آنها تا حد زیادی بستگی به فرهنگ سازمانی و ارزش‌های حاکم بر آنها دارد نیز تحت تأثیر سیستم ارزشی قرار می‌گیرند.

ارزش‌ها و تئوری‌های مدیریت
ردپای ارزش‌ها را شاید بتوان در تمامی تئوری‌های مدیریت، از کلاسیک‌ها- حتی پیشتر از آن- تا نظریه‌های جدید مدیریتی پیگیری کرد. «ماکس وبر» و دیگر نظریه‌پردازان کلاسیک، به صراحت اما تلویحاً واقعیتی به نام ارزش‌ها و خواست‌های شخصی افراد را با تأکید بر مجزا دانستن آن از رفتارهای رسمی و اداری، پذیرفته‌اند. آنچه در تقسیم‌بندی منابع قدرت از «وبر» نقل شده است و یا برخی اصول چهارده‌گانه مدیریت «فایول» و حداقل دو اصل از اصول مدیریت علمی «تیلور»، هر یک به نحوی بر پذیرش تفاوت‌ها و ارزش‌های افراد در سازمان، گواهی می‌دهند. بدون شک، مکتب نئوکلاسیک‌ها که با مطالعات «هاثورن» آغاز شد، ارتباط بین ارزش‌های افراد و عملکرد آنها در سازمان را مورد تأیید قرار داده و در ادامه، نظریه‌های رفتارگرایان و افرادی همچون: «مازلو»، «هرزبرگ»، «مک گریگور»، «چستربارناد»، «هرسی»، «بلانچارد» و... هر یک به نحوی مهر تأییدی بر نفوذ ارزش‌ها در سازمان و عملکرد آن نهاده‌اند. بعدها، با تولد نظریه نوین که ترکیبی از نگرش‌های سیستمی و اقتضایی است و با پذیرش عنصری مهم نظیر محیط در سیستم مدیریت، تقریباً کمتر تئوری مدیریتی را می‌توان یافت که مستقیم یا غیرمستقیم، مقوله فرهنگ و ارزش‌ها را در سازمان مورد توجه قرار نداده باشد. بویژه تئوری‌های رفتار سازمانی، مدیریت تطبیقی و مدیریت استراتژیک، آن چنان نقش ارزش‌ها را پررنگ دیده‌اند که هر یک از آنان بدون توجه به ارزش‌ها و فرهنگ‌ها، از هویت مستقل دور می‌شوند. در تئوری‌های جدیدی همچون: مدیریت کیفیت جامع، مدیریت برمبنای هدف، مهندسی ارزش و مهندسی مجدد، نقش فرهنگ و ارزش‌ها، محوری‌تر از گذشته شده است. البته ممکن است اثرپذیری نظام رفتاری آگاهانه و تبیین شده نباشد، اما گزینش یک نظام رفتاری و ترجیح آن بر سایر نظام‌های مفروض، همواره مبتنی‌بر پذیرفتن نظام ارزشی متناسب با همان سیستم رفتاری است و در واقع پذیرفت همان نظام ارزشی است که هر چند به صورت ناخودآگاه، اما نظام رفتاری خاصی را تعیین می‌کند.

جدول 1: گونه‌شناسی ارزش از دیدگاه ال‌پرت



انواع ارزش‌ها
سه گونه شناسی اصلی در زمینه ارزش‌ها عبارتند از:
1. تحقیق ارزشی ال‌پرت: مهم‌ترین کاری که در زمینه طبقه‌بندی ارزش‌ها انجام شده است، توسط ال‌پرت3 و همکارانش صورت گرفت. آنان 6 نوع ارزش را شناسایی کردند که در جدول 1 ارائه شده است.
2. تحقیق ارزشی راکیج: میلتون راکیج، تحقیقی از نوع پیمایشی یا زمینه‌یابی درباره ارزش‌ها انجام داده است. در این تحقیق، دو مجموعه ارزشی مورد توجه قرار گرفت که هر یک از آنها از 18 نوع ارزش تشکیل می‌شد. این پژوهشگر، یک دسته را ارزش‌های نهایی نامید و مقصود از آن هدف غایی و نهایی است که انسان در پی دستیابی به آن است (هدف غایی هستی یا بودن). اینها عبارتند از هدف‌هایی که انسان در طول زندگی خود آرزوی رسیدن به آنها را دارد. گروه دیگری که او آنها را ارزش‌های ابزاری یا وسیله‌ای نام نهاد عبارتند از شیوه‌های برتر رفتاری یا وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های نهایی. در جدول 2 نمونه‌هایی از هر یک از این ارزش‌ها ارائه شده است.
3. نیروی کار کنونی: براساس تحقیقی که بتازگی در زمینه شناسایی ارزش‌ها برحسب مشاغل انجام شده است، مشخص شد که ارزش‌ها بر حسب نوع کاری که افراد انجام می‌دهند، متفاوت است. نتایج این تحقیق به‌صورت خلاصه در جدول 3 ارائه شده است.

جدول 2: ارزش‌های ابزاری و نهایی و نمونه‌هایی از آنها

 

جدول 3: ارزش‌ها و اولویت‌بندی آنها براساس نوع کار


الگوهای رایج در زمینه مسئولیت اجتماعی






تاریخ : دوشنبه 89/7/12 | 8:0 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

در بحث از مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها، به اثراتی توجه می‌شود که سازمان‌ها بر جامعه یا زیستگاه خود می‌گذارد. بتازگی، مدیران و نظریه‌پردازان بر گستره این بحث‌ها و مسائل افزوده و پرسش‌های اصلی را درباره اصول اخلاقی مطرح کرده‌اند، مانند: «در همزیستی یا با توجه به رابطه‌ای که با یکدیگر داریم، چگونه باید زندگی کنیم؟» یکی از سؤالات اصلی در مورد مسئولیت اجتماعی سازمان این است که مسئولیت سازمان از کجا شروع می‌شود و در کجا پایان می‌یابد؟ برای پاسخگویی به این پرسش‌ها، باید از دیدگاه یا زاویه‌ای دقیق‌تر به مسئولیت‌های اجتماعی سازمان و واکنش‌هایی که طی دهه گذشته نشان داده‌اند، نگاه کنیم. از این‌رو با توجه به وجود الگوهای متعدد ارائه شده پنج الگوی مشهور مرتبط با مسئولیت‌ اجتماعی سازمان را معرفی می‌کنیم.
الگوی کارنگی (انجیل ثروت): در 1899، اندریو کارنگی کتابی را منتشر کرد که آن را «انجیل ثروت» نامید. وی در این کتاب، مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها را مشخص کرد. دیدگاه کارنگی بر پایه دو اصل، استوار بود: خیرخواهی و قیمومیت. این دو اصل به طور آشکار جنبه پدرسالاری داشتند، یعنی سازمان‌ها خود را به عنوان پدر یا سرپرست کارکنان و مشتریان می‌دانستند. اصل قیمومیت مبتنی‌بر متن انجیل بوده و براساس آن، سازمان‌ها و افراد ثروتمند باید خود را سرپرست و قیم افراد فقیر یا نادار بدانند. دیدگاه کارنگی این بود که ثروتمندان باید ثروت خود را در سازمان‌هایی بزرگ سرمایه‌گذاری کنند تا منافع حاصل به جامعه و افراد آن برسد و بتوان به وسیله آن هدف‌ها و خواسته‌های مشروع جامعه را تأمین کرد. اصل خیرخواهی، ایجاب می‌کند که گروه‌های مرفه به افراد فقیر و آن دسته از اعضای جامعه که زندگی فلاکت‌باری دارند (بیکاران، معلولان و افراد مسن کمک کنند). بدیهی است که افراد مرفه، تصمیم می‌گیرند که این اعمال خیرخواهانه را چگونه انجام دهند. آنها را متعهد می‌دانند که در این راه گام‌هایی مناسب بردارند. خیرخواهی یکی از مسئولیت‌های افراد به حساب می‌آید و نه مسئولیت سازمان‌ها.
الگوی میلتون فریدمن: در دو دهه 1970 و 1980 ظهور تعدادی از اقتصاددانان و تجمع نیروهای اقتصادی و دانشمندان باعث شد که موضوع مسئولیت اجتماعی، یک بار دیگر مطرح شده و معنا و مفهوم آن مجدداً مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به دیدگاه فریدمن، سازمان‌ها تنها و تنها یک مسئولیت دارند و آن صرف منابع و انرژی خود در راه‌هایی است که منجر به افزایش سود آنها شود، اما نباید در خارج از محدوده قوانین و مقررات مربوطه اقدام کنند. رقابت آزاد باید وجود داشته باشد، بدون کلاهبرداری، نیرنگ و تقلب. دیدگاه فریدمن، دیدگاهی تند است که در انتهای طیف قرار می‌گیرد و مشخص کننده بخش‌هایی از مسئولیت‌های اجتماعی است که هر بخشی از آن جامعه را تشکیل می‌دهد. به‌طور خلاصه در دیدگاه وی، شرکت تجاری باید کار اقتصادی را خوب انجام دهد و سودآوری خود را تضمین کند و بقیه کارهای مربوط به امور اجتماعی و خیرخواهانه را به سایر سازمان‌های فعال در این زمینه محول سازد.
آشکارا در صدد تأمین منافع بر آمدن: «کیت دیویس» گفته است: قانون مربوط به مسئولیت‌پذیری بسیار سفت و سخت بوده و بر این اساس مبتنی است که اگر کسی در بلندمدت از قدرت خود به‌گونه‌ای استفاده کند که جامعه آن را مسئولیت وی نمی‌داند، به ناچار قدرت یاد شده را از دست خواهد داد.
شرکت دیتان- هودسان نمونه‌ای است که توانست به مسئولیت اجتماعی توجه و منافع شرکت را تأمین کند. این شرکت در مینوسوتا قرار دارد. سال‌هاست که شرکت یاد شده به گروه «باشگاه 5%» تعلق دارد. این یک گروه، شامل تعدادی از شرکت‌هایی است که 5 درصد از سود قبل از کسر مالیات خود را به بنگاه‌های خیریه می‌پردازند. فریدمن و دیگران ممکن است چنین استدلال کنند که این پول‌ها به سهامداران تعلق دارند، اما برخی دیگر به این نکته اشاره می‌کنند که تصویر مثبتی که شرکت دیتان- هودسان از خود در جامعه به‌وجود آورد، باعث شد تا در موقعیتی قرار گیرد که جامعه، قانونی را در مجلس ایالتی به تصویب برساند که مانع از بلعیدن شرکت‌های کوچک توسط شرکت‌های بزرگتر شود.
حساسیت اجتماعی شرکت‌ها: حساسیت اجتماعی شرکت‌ها4 یعنی شیوه‌ای که سازمان‌ها از مسائل اجتماعی آگاه شده و در برابر آنها واکنش نشان می‌دهند. براساس این الگو، شرکت‌هایی که مسئولان آنها دارای فکری باز هستند، بهترین اطلاعات موجود در سازمان را به کارکنان خود می‌دهند، آنها را تشویق می‌کنند تا پرسش‌های خود را مطرح سازند، افراد را در پست‌های مختلف جابجا می‌کنند و به کارکنان آموزش‌های لازم را می‌دهند تا مسائل سازمان بخوبی شناسایی شود. براساس این شناسایی، واکنش‌های لازم و بموقع در برابر مسائل اجتماعی نشان داده می‌شود.
عملکرد اجتماعی شرکت: این الگو، حاصل ترکیب سه دیدگاه مربوط به مسئولیت اجتماعی، الگوهای قدیمی و حساسیت اجتماعی است که مجموع آنها را الگوی عملکرد اجتماعی سازمان5 نامیده‌اند. براساس این الگو، شرکت‌ها بر پایه یکی از 4 موضع زیر تصمیمات و سیاست‌های خود را اتخاذ می‌کنند:
* موضع انفعالی: تنها زمانی در برابر یک مسأله اجتماعی واکنش نشان داده می‌شود که مسأله مزبور هدف‌های سازمان را مورد تهدید قرار دهد.
* موضع دفاعی: شرکت می‌کوشد مانع از رویدادی شود که آن را به چالش بطلبد.
* موضع سازشکاری: شرکت می‌کوشد قوانین، مقررات و دولت و دیدگاه‌های مردم را رعایت نماید.
* موضع خلاقیت: شرکت می‌کوشد پیش از اینکه تقاضایی به وجود آید، آنها را پیش‌بینی نماید و ‌آنها را تأمین کند.
در جدول 4، خلاصه پنج الگوی یاد شده، ارائه گردیده است.

جدول 4: خلاصه پنج مدل مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها


تفاوت اخلاقیات، اصول اخلاقی و مسئولیت اجتماعی
اخلاقیات، اصول اخلاقی و مسئولیت اجتماعی، مقوله‌هایی هستند که شرکت‌ها در مواجه با اصول متعارف عرفی و ارزشی، باید به آنها توجه کنند. وجه تمایز موارد اشاره شده در این است که در اخلاقیات و اصول اخلاقی، با تصمیمات درون سازمانی مواجه هستیم، اما در مسئولیت اجتماعی، با نحوه مواجه شدن شرکت با جامعه سروکار داریم.



شکل 2
بین اخلاقیات و اصول اخلاقی نیز تفاوت‌هایی وجود دارد. در حالی که اصول اخلاقی به این سؤال که «چه باید انجام دهیم؟» پاسخ می‌دهند، اخلاقیات به این پرسش پاسخ می‌دهند که چگونه باید انجام بدهیم؟». به بیانی دیگر، اصول اخلاقی و اخلاقیات بیان می‌کنند که ما چگونه باید در داخل شرکت و با شرکت زندگی کنیم؟

شکل 3: الگوی تدوین منشور اخلاقی

منشور اخلاقی؛ جایگاه و ضرورت آن در سازمان
مدیران و کارکنان، علاوه‌بر ضوابط و معیارهای رسمی سازمان، به منشور یا مجموعه‌ای از رهنمودها و معیارهای اخلاقی- ارزشی نیاز دارند تا به آنان در اقدامات و تصمیم‌گیری‌هایشان یاری رسانده و هرگاه در مورد موضوعی دچار تردید می‌شوند، گمان آنها را مبدل به یقیق سازد.
مسلم است که هر فردی از اعضای سازمان، دارای ارزش‌های خاص خود است که بر انجام وظایف و فعالیت‌های او تأثیر می‌گذارد، اما این ارزش‌ها لزوماً بین تمامی افراد سازمان یکسان نبوده و جنبه مشترک ندارد. ممکن است مدیری براساس ارزش‌های مورد قبول خود، به گونه‌ای تصمیم‌گیری کند که کاملاً با تصمیم مدیر دیگر در موردی مشابه، یکسان نباشد. علت این تفاوت نیز عمدتاً در تفاوت میان ارزش‌ها و باورهای آنهاست. بنابراین، برای ایجاد هماهنگی و وحدت رویه در حرکت به سوی مطلوب جمعی، باید معیارهایی اخلاقی و ارزشی در اختیار آنها قرار گیرد و به نوعی در آنان درونی شود تا همچون سوگندنامه «بقراط» که اخلاق حرفه‌ای پزشکان را شکل می‌دهد، دیگر مدیران نیز از این سرمشق‌ها و رهنمودهای اخلاقی و ارزشی مشترک، بهره گیرند.
دو نکته اساسی در زمینه تدوین منشور اخلاقی سازمان قابل توجه است. نخست اینکه قوانین و مقررات نمی‌توانند تمامی تصمیمات و اقدامات مدیران و کارکنان را پیش‌بینی کرده و برای آنها شیوه و راه و روش انجام کار ارائه دهند. لذا، در بسیاری موارد قانون مسکوت می‌ماند. وجود مجموعه‌ای از رهنمودهای ارزشی- اخلاقی، در این زمینه راهگشا و مؤثر خواهد بود. دوم اینکه، در منشور اخلاقی سازمان، جامعیت رهنمودها و اصول به‌گونه‌ای که پوششی کامل بر موضوعات و فعالیت‌ها داشته باشد، امری بسیار مهم است.
عوامل مؤثر در تدوین منشور اخلاقی سازمان را می‌توان در چهار گروه کلی ذیل دسته‌بندی کرد:
عوامل فردی: متغیرهایی را در بر می‌گیرند که دامنه آنها رفتار فرد می‌باشند. ویژگی‌های فردی، مانند درستی، صداقت، احترام به دیگران، اعتماد و رفتار جوانمردانه، نمونه‌هایی از این دست عوامل هستند. در بررسی این نوع عوامل، دو محور عمده ارزش را شناسایی کرده‌ایم که شامل ارزش‌های انسانی و ارزش‌های اخلاقی است.
عوامل حرفه‌ای: بسته به نوع حرفه، ویژگی‌های خاصی را دربرمی‌گیرند. مسلم این است که یک حرفه، باید دارای چارچوب ذهنی بوده و در میان رشته‌های دانشگاهی جایگاهی داشته باشد. سازمان یا سازمان‌هایی آن را ترویج کنند و مجموعه‌ای از تئوری‌ها و دانش را در بربگیرد. از این‌رو، هر حرفه دارای معیارهای اخلاقی و ارزش خاص خود است، مانند الزامات خاص حرفه پزشکی و حرفه حقوق.
عوامل سازمانی: با توجه به چشم‌انداز، مأموریت و برنامه استراتژیک شرکت، تعریف می‌شوند. با توجه به اینکه مقصد و آرمان هر شرکتی وجه تمایز بارزی می‌آفریند و در این چارچوب، استراتژی‌های شرکت به صورتی روشن بیان می‌شود، ترتیبی خاص از ارزش‌های مورد نیاز مطرح می‌شود که برای تحقق استراتژی ضروری خواهند بود. نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد، تجزیه و تحلیل محیط داخل شرکت است. این تحلیل، قوت‌ها و ضعف‌های داخل شرکت را بیان می‌کند. در مدل ارائه شده با توجه به قوت‌ها و ضعف‌های شرکت، محیط سازمانی بررسی می‌شود و نتایج آن به عنوان ارزش‌های SWOT مطرح می‌شود.
عوامل محیطی: اگرچه در تقسیم‌بندی عوامل محیطی، می‌توان عواملی متعدد را شناسایی کرد، اما با توجه به تأثیرات عوامل محیطی بر ارزش‌ها و اخلاق، این عوامل را در دو گروه کلی عوامل قانونی و عوامل اجتماعی تقسیم‌بندی می‌کنیم. توجه به قانون اساسی به عنوان نمادی از ارزش‌های سیاسی و حقوقی مورد قبول عامه مردم است و احترام به آن، یکی از تکالیف شهروندان به شمار می‌آید. در عوامل اجتماعی، توجه به مفاهیمی همچون مساوات اجتماعی و برابری، مطرح است، به این مفهوم که همگان در برابر قانون یکسان بوده و هیچ نوع تبعیض و ناروایی، نباید رخ دهد. رعایت حقوق افراد جامعه، متغیری مهم در این مقوله است.


طراحی مدل جامع تدوین منشور اخلاقی سازمان
با توجه به عوامل شناسایی شده در بخش‌های قبلی مقاله، مدل تدوین منشور اخلاقی در شکل 2، ارائه شده است.
در الگوی پیشنهادی، 4 محور عمده ارزش‌ها بررسی می‌شود. ابتدا ارزش‌ها را بر این مبنا که از درون فرد نشأت می‌گیرد یا از بیرون بر وی تحمیل می‌شود، نگاه می‌کنیم.

ارزش‌های درون فردی
این گونه ارزش‌ها از درون فرد ناشی می‌شوند و نشان دهنده اعتقاد فرد به بایدها و نبایدها هستند. این نوع ارزش، از اعتقادات مذهبی و آموزه‌های دینی و عناصر مشترک انسانی (بدون توجه به ملیت) نشأت می‌گیرند. بعد دیگر ارزش‌های درون فرد، مشتمل بر ارزش‌های حرفه‌ای است. در این نوع ارزش‌، هر فرد با توجه به نوع شغل خود، اولویت‌بندی خاصی از ارزش‌ها را برای خویش به وجود می‌آورد.

ارزش‌های برون فردی
ارزش‌های بیرونی، بیانگر ارزش‌هایی هستند که از بیرون بر فرد تحمیل شده و وی را به انجام یا قبول کاری خاص مجاب می‌کنند. ارزش‌های بیرونی، مشتمل بر دو نوع ارزش هستند. اولین نوع آن، برگرفته از تحلیل محیط داخل و خارج شرکت (فرصت‌ها، تهدیدات، نقاط قوت و ضعف) است. در این حالت، با توجه به تغییرات محیط خارجی و مواردی که محیط تحمیل می‌کند، نیاز به نهادینه‌سازی برخی ارزش‌هاست. به همین صورت نیز براساس تقویت نقاط قوت شرکت و اصلاح نقاط ضعف آن، نیاز به وجود برخی ارزش‌های خاص به وجود می‌آید. در بررسی محیط خارجی، محیط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، قانونی و تکنولوژیکی، مورد توجه قرار گرفته و در محیط داخل شرکت برای شناسایی قوت‌ها و ضعف‌های شرکت، بررسی می‌شود. نوع دیگر ارزش‌های برون فردی، ارزش‌های ذینفعان است. واضح است که به‌منظور براورده‌سازی انتظارات ذینفعان شرکت (کارکنان، مشتریان، جامعه، سهامداران و تأمین‌کنندگان) شرکت باید رفتارها و نتایجی خاص را نشان دهد. لذا این موضوع در تدوین و شناسایی ارزش‌ها، باید مدنظر قرار گیرد. برای شناسایی بهتر انواع ارزش‌های معرفی شده، می‌توان سؤالات جدول 5 را در این زمینه مطرح کرد.

جدول 5: گونه‌شناسی ارزش و سؤالات مرتبط با آن


هر کدام از انواع ارزش معرفی شده در بالا، دارای مجموعه‌ای خاص خود هستند. برای یکپارچه‌سازی تمامی ارزش‌های شرکت، لازم است جمعی از ارزش‌های انسانی، اخلاقی، حرفه‌ای، ارزش‌های SWOT و ارزش‌های ذینفعان، ارائه شود (جدول 6).

جدول 6: نمونه‌ای از ارزش‌های انسانی، اخلاقی، حرفه‌ای، ارزش‌های SWOT و ارزش‌های ذینفعان

 

پانوشت‌ها
1 . Ethics
2 . Morality
3 . Allport et aI.
4 . Corporate Social Responsiveness
5 . Corporate Social Performance

منابع
1. Ethical behavior and social responsibility in organizations: Process and evaluation, Anne Marie Fray, Management Decision, vol. 45 No. 1,2007, PP. 76- 88
2. Business ethics and human resource management themes and issues, Diana Winstanley, Jean Woodall and Edmund Heery, Personnel Review, Vol. 25 No. 6,1996, PP. 5 - 12.
3. الهی، بهرام (1379)؛ «طب روح: اخلاق اصیل»، ترجمه گروه مترجمین، تهران، انتشارات جیحون
4. الهی،‌ بهرام (1376)، مبانی معنوی فطری،‌ ترجمه ملیکا مابرن و فرزاد یمینی، پاریس دروی.
5. استونر جیمز ای اف و همکاران (1379)، مدیریت، ترجمه علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی.






تاریخ : دوشنبه 89/7/12 | 8:0 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
 

امروزه، سرعت تحولات در حوزه فناوری اطلاعات به‌گونه‌ای است که اکثر متفکران، متحیرانه به آن می‌نگرند و سعی در ارزیابی، سنجش و مرزبندی حدود اثرگذاری در آن دارند. گرچه تأثیرات این فناوری در حوزه علوم مختلف، شکوفایی و رونق غیرقابل وصفی به تعاملات علمی جهان بخشیده، اما نگرانی‌هایی را نیز در حوزه‌های مختلف اجتماعی و منابع انسانی در پی داشته است. یقیناً کسانی که در این حوزه فعالیت دارند و استفاده از این فناوری را به دیگران پیشنهاد می‌کنند، خود نیز متأثر از این تغییرات سریع بوده و الزاماً باید راهکارهایی جدید برای بهبود عملکرد و جلوگیری از خطرات احتمالی را بررسی کنند و راه‌حل‌هایی صحیح و کاربردی را با هدف تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری برنامه‌ریزان و مدیران سازمان‌ها ارائه دهند. مدل‌های مدیریت پروژه، امروزه امری کاملاً حرفه‌ای بوده و بر شاخص‌های کیفی و خلاقیت تأکید دارد.
فناوری اطلاعات، درواقع محور توسعه کشورها و ملاک عمل سازمان‌‌های پیشرو و موفق است. موفقیت در این حوزه، به موفقیت پروژه‌های خرد و کلان فناوری اطلاعات بستگی دارد و این موفقیت به دست نخواهد آمد مگر اینکه به تمامی جوانب امر بویژه ارزشمندترین رکن آن یعنی منابع انسانی توجه شود. از آنجا که خط‌مشی‌های مربوط به منابع انسانی در پروژه‌ها، همواره در حال تغییر است، لاجرم نقش‌های مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات نیز در این خصوص تغییر می‌کند. در این مقاله، ضمن مرور برخی چالش‌ها درحوزه فناوری اطلاعات و منابع انسانی، به عوامل مؤثر بر موفقیت پروژه‌های فناوری اطلاعات نظیر ضرورت طراحی مجدد شغل، توجه بیشتر به ویژگی‌های شخصیتی افراد در فرایند استخدام، نقش آموزش در توسعه و گسترش پروژه‌های فناوری اطلاعات و ... توجه شده است.
این پژوهش بر آن بوده که درخصوص عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد کارکنان حوزه فناوری اطلاعات یک بخش دولتی که مجری پروژه‌های فناوری اطلاعات سازمان خود هستند، از سه منظر عوامل فردی، شغلی و سازمانی توجه کند که از منظر این کارکنان به ترتیب: عوامل فردی، سپس عوامل شغلی و در نهایت عوامل سازمانی در موفقیت پروژه‌های فناوری اطلاعات مؤثر بوده‌اند. نکته قابل توجه این است که کارکنان در عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد، تلویحاً به نقش‌های اساسی منابع انسانی مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات اشاره کرده‌اند.

اهمیت موضوع
نقش مدیر، مربیگری و کارآفرینی است و به همین دلیل، مدیری که در گذشته بسادگی می‌توانست در هرجایی و با هر رشته‌ای مدیریت کند، امروزه کاملاً باید حرفه‌ای و در سطح عالی ظاهر شود و بتواند کار کردن با انسان‌ها را بلد باشد. به همین علت، مدیر باید دیدی جهانی نسبت به مسائل و موضوعات داشته باشد. این نگرش در حوزه مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات، بسیار پررنگ‌تر است.
مدیر پروژه فناوری اطلاعات باید دقت کند که با رعایت نقش‌های اساسی خود، موجبات رشد و تعالی پروژه‌ را به وجود آورد و بداند که اگر به هر دلیلی این نقش‌ها بخوبی ایفا نشوند، می‌توانند موجبات شکست پروژه را فراهم آورند. مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات، گاهی خود نقش‌های اساسی را برعهده می‌گیرند و گاه از متخصصان مدیریت منابع انسانی در این خصوص کمک می‌گیرند. پس توجه به نکات ذیل امری ضروری است (شارین و همکاران، 2003):
- توجه به راهبردهای اصلی پروژه و تنظیم آنها با اصول مدیریت منابع انسانی و اجرای بموقع آنها
- توجه به ساختار سازمانی که انجام پروژه را برعهده گرفته است و طراحی و ارائه روندهای مؤثر منابع انسانی برای جذب کارمند، آموزش و غیره
- مدیریت مشارکت کارکنان که در آن نقش، مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات تلاش می‌کنند تا از طریق «نقش حمایت از کارمند» تعهد و قابلیت کارمندان را افزایش دهند. آنها مشارکت کارمندان را با تهیه امکاناتی برای کارمندان اداره می‌کنند.
- ایجاد ظرفیت‌های لازم برای تغییر و تبدیل در پروژه‌های فناوری اطلاعات با رعایت اصول فرهنگی سازمان.
همچنین، در پژوهشی که در بانک‌های ژاپنی صورت گرفت، مشخص شد که برای به دست آوردن حداکثر منافع باید توانایی‌های فناوری اطلاعات و منابع انسانی را به طور کارامدتری مدیریت کرد (فردیک ویلیلام و شریستا پریتام، 2003). مدیران یا بازیگران نقش متخصصان منابع انسانی، با توجه به این نکات درواقع فعالیت‌های راهبردی را اداره کرده، به ایجاد سرمایه انسانی کمک می‌کنند و موجبات توسعه این منابع را فراهم می‌آورند.
برخی عوامل مؤثر بر موفقیت پروژه‌های فناوری اطلاعات از دیدگاه صاحب‌نظران عبارتند از:
توجه به ویژگی‌های شخصیتی در استخدام اعضای تیم پروژه: اولین اقدام در حوزه مدیریت منابع انسانی، استخدام و تأمین نیروی انسانی است که اگر درست انجام نشود، حضور افراد نامناسب در پروژه، باعث ایجاد مشکلاتی آشکار و نهان خواهد شد. لذا باید به ویژگی‌های شخصیتی فرد، توجه کرد (میرساسی، 1378). در سازمان‌های فناوری اطلاعات، استخدام افراد شایسته کاری بسیار بااهمیت است. افرادی برای همکاری در پروژه‌های فناوری اطلاعات مناسب هستند که «خود کنترل» و مسئولیت‌پذیر باشند (رجب بیگی، 1383). مثلاً اگر شخصیت شما متناسب با شخصیت یک متخصص فناوری اطلاعات باشد، در زمینة مسائل ارتباطی (حس کردن مسائل) ضعیف‌تر و در تصمیم‌گیری (صلاحیت قضاوت) قوی‌تر هستید. بیشتر متخصصان فناوری اطلاعات، افرادی درون‌گرا هستند که اغلب فاقد مهارت‌های ارتباطی با موارد ذیل هستند:
مهارت‌های پشتیبانی: عملکرد دوستانه و ملاحظه کارانه، صبور بودن، همدلی با افرادی که ناراحتی یا نگرانی دارند و پشتیبانی از آنها، گوش کردن به شکایات و مشکلات و توجه به علایق افراد
آموزش و راهنمایی: ارائه تعلیمات و نصایح مفید، فراهم آوردن زمینه برای تسهیل آموزش مهارت‌ها به یک فرد، کارآفرینی و بهبود مشاغل
مدیریت برخوردها و تیم‌سازی: حل و فصل برخوردها و اختلافات، تشویق افراد به کار گروهی و شناسایی واحدهای کاری
شبکه‌سازی: برقراری ارتباط غیررسمی با افراد، ارتباط با کسانی که اطلاعات خوبی دارند، حفظ روابط دوره‌ای مانند ملاقات‌ها، تماس‌های تلفنی، مکاتبات و حضور در جلسات و رخدادهای اجتماعی.
بسیاری از مشاوران برجسته سیستم‌های اطلاعاتی بر این باورند که 80 درصد از مدیریت پروژه، ارتباط است. آنها اشتباه نمی‌کنند زیرا ارتباط مؤثر یکی از شرایط اساسی هر پروژه‌ای است و فقدان آن حتی هنگامی که پروژه، شالوده فنی محکمی دارد، اغلب به شکست منجر می‌شود (دیوید یاردلی، 1384، ص 205 و 230). مدیران فناوری اطلاعات باید ضمن طراحی ساختار ارتباط مؤثر، برای حفظ آن کوشش مؤثری داشته باشند و همچنین هنگام استخدام افراد برای پروژه‌ها، به ویژگی‌های شخصیتی آنها توجه کامل داشته و از آنها در جایگاه‌هایی مناسب استفاده کنند.
توانایی فنی کارکنان: افزایش سرمایه‌گذاری در زمینه فناوری اطلاعات، ارتباط مهمی با رشد عمومی در زمینة استفاده از دانش بالا و نیاز به کارکنان با دانش پیشرفته دارد (شارلوت.وی.کو، 1384). به بیانی دیگر، یکی از دلایل عمده موفقیت پروژه‌های فناوری اطلاعات، توانایی فنی افردی است که در آن پروژه کار می‌کنند (دیوید یاردلی، 1384، ص 232). در کشور ما نیز موفقیت پروژه‌های فناوری اطلاعات عمدتاً مرهون توانایی‌های فنی کارکنان پروژه‌هاست. مشکل اصلی در این مسیر، حفظ و نگهداری کارکنان دارای توانایی‌های فنی بالا و توسعه توانایی‌های آنهاست.
حقوق و دستمزد کافی: سوال این است که چگونه می‌توانید نیروی کار ماهر فناوری اطلاعات را در پروژه خود نگهدارید، بدون اینکه به فکر افزایش حقوق او باشید؟ این امر مسلماً امکان‌پذیر نیست، چون با وجود کمبود بسیاری از مهارت‌های فناوری اطلاعات در سراسر جهان، همیشه سازمان هست که حاضر باشد به نیروی ماهر شما حقوق بیشتری بپردازد. «مارتین تلفر» معتقد است که انتظار حفظ کارکنان برای همیشه، امری غیرمنطقی است و باید به طریقی موجبات افزایش دورة تصدی کارکنان در سازمان را به وجود آورد (آلدرس، راب - پیترهیند، 1383، ص 140 و 62). میزان حقوق و دستمزد (بسته جبران خدمت) همواره یکی از عوامل مهم و تعیین‌کننده رضایت شغلی است بویژه اگر از دیدگاه کارکنان نیز این پرداخت منصفانه و عادلانه باشد. باور کنند که مقدار پاداش با میزان فعالیت آنان تناسب دارد. به بیانی دیگر، مدیریت مؤثر پاداش‌ها کاری بس دشوار و مهم است (مقیمی سیدمحمد، 1377، ص 385). توجه به این مهم یکی از وظایف اصلی مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات است.
منسوخ شدگی: معمولاً یکی از مشکلات اساسی کارکنان فناوری اطلاعات، منسوخ‌شدگی حرفه‌ای یا نابهنگامی است. با توجه به سرعت بسیار بالای فناوری اطلاعات و ارتباطات، اگر مدیران فناوری اطلاعات از این موضوع غافل باشند، پرسنل توانمند خود را به سرعت از دست می‌دهند. نابهنگامی، زمانی رخ می‌دهد که فرد از دانش، مهارت و توانایی شغلی لازم برخوردار نباشد. در این زمینه، «شارلوت و کو» می‌گوید تمام پرسنل فناوری اطلاعات که در پروژه‌های وسیع این حوزه کار می‌کنند، درمی‌یابند که توانایی آنها به سرعت در حال عقب ماندن از توسعة سریع فناوری است و این مسئله، آموزش ضمن کار را به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل می‌کند (شارلوت و کو، 1384). همت مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات باید وسیع بوده و آینده‌نگری را باید یکی از اصول اساسی کار بدانند. افراد، هنگامی کارامد خواهند بود که نه تنها منسوخ نشوند بلکه احساس عقب‌ماندگی و منسوخ‌شدگی هم نکنند. لذا باید فرصت‌های بازآموزی، و کار و فعالیت پژوهش کاربردی را برای پرسنل پروژه در کنار تلاش‌های تکراری و روزانه فراهم آورند و به این کار با دید هزینه نگاه نکنند بلکه آن را نوعی سرمایه‌گذاری بدانند.
دانش مدیریتی و فنی مدیران فناوری اطلاعات: یکی از دلایل اصلی نارضایتی از پروژه‌های فناوری اطلاعات، گاهی کمبود دانش مدیر پروژه در زمینة فنی و مدیریتی است. پروژه‌های فناوری اطلاعات، اغلب توسط متخصصان فنی اداره می‌شوند. چنین افرادی، دارای تحصیلات آکادمیک در زمینه مدیریت نیستند و گاه یکی از مشکلات کارکنان پروژه‌های فناوری اطلاعات، عدم درک صحیح مدیران پروژه‌ها از فعالیت‌های تخصصی کارکنان پروژه است. این در حالی است که موفقیت و یا عدم موفقیت پروژه‌های فناوری اطلاعات، بستگی به حمایت و پشتیبانی دقیق فنی و مدیریتی مدیران ارشد سازمان دارد (آلدرس. راب، پیتر هیند، 1383، ص 115).
محیط کار مناسب: کارمندان فناوری اطلاعات، اغلب به طریقی ناخوشایند و با دلایلی قانع‌کننده، از شرایط کاری خود شکایت می‌کنند. دفاتر شلوغ و پرسروصدا که نتیجه شوق و ذوق بیش از حد مدیریت در کاهش هزینه‌هاست، تأثیری منفی در ترغیب و انگیزش متخصصین دارد (دیوید یاردلی، 1384، ص 210). توجه به فضای کاری و رعایت اصول ایمنی و بهداشت کار که درحوزه فناوری اطلاعات بسیار هم پرهزینه نیست، ضرورتی انکارناپذیر است. توجه به سلامت کارکنان پروژه، یکی از ارکان بهره‌وری پروژه‌هاست.
فناوری اطلاعات ابزاری کارامد در مدیریت پروژه‌های فناوی اطلاعات: اگر بخواهیم مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات، نقش متخصصان منابع انسانی را در مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات ایفا کنند، باید بدانیم که بهترین مسیر استفاده از ابزار فناوری اطلاعات در مدیریت منابع انسانی است. کاربرد فناوری اطلاعات در مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات باعث می‌شود تا این مدیران:
- فرصت بیشتری بیابند تا به سایر وظایف خود توجه کنند. درواقع به دلیل خودکارسازی فرایندها، فرصت بیشتری برای تفسیر و حل مسائل منابع انسانی در اختیار آنان قرار می‌گیرد.
- در چارچوب مناسب نرم‌افزاری، هویت و اختیارات افراد را بشناسند و به کمک خدماتی که از وب دریافت می‌کنند، نقش‌های مدیریتی را راحت‌تر انجام دهند (یوری دمچینکو، 2004).
- اطلاع‌رسانی، دقیق و سریع انجام می‌شود و تصمیمات بیشتر مبتنی بر اطلاعات صحیح باشند.
- امکان مشارکت بیشتر کارکنان و تسریع انجام وظایف متعدد منابع انسانی به وجود می‌آید. مدیران پروژه‌های فناوری اطلاعات، غالباً با دامنه‌ای وسیع از چالش‌های سازمانی، ابزارها و روش‌ها مواجه هستند. گرچه نمی‌توان به دلیل رشد سریع برنامه‌های کاربردی، فهرستی از نرم‌افزارها را برای به کارگیری ارائه داد، اما این مدیران می‌توانند با به کارگیری برخی ابزار نرم‌افزاری پیشنهادی در حوزه مدیریت سازمان خود نظیر موارد ذیل کارها را تسهیل سازند (رزویلیام، 2000):
Process Edge: متمرکز بر مدلسازی، طراحی و ارزیابی فرایندها
OPTIMAS: مرتبط با طراحی و ارزیابی سیستم‌های سنجش سازمان
Technology Investment Advisor: مدیریت ارزیابی مالی استراتژی‌های فناوری
Decision Advisor: در ارتباط با تصمیم‌گیری در موقعیت‌های پیچیده و شرایط عدم اطمینان
TOP - Modeler: متمرکز بر مدیریت تغییر و تعیین بهترین گزینه و مناسب‌ترین راه برای تغییرات مورد نظر

روش پژوهش
در پژوهش انجام شده در حوزه کارکنان فناوری اطلاعات یک سازمان دولتی که مشارکت فعالی در حوزه پروژه‌های فناوری اطلاعات دارند، به عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد این کارکنان در پروژه‌ها توجه شد که به این منظور، احصاء و اولویت‌بندی این عوامل از دیدگاه کارکنان مدنظر قرار گرفت. روش پژوهش از نوع پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه بود و حجم نمونه در این پژوهش، به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده بدون جایگذاری و با استفاده از فرمول حجم نمونه کوکران، 45 نفر تعیین شد. برای تعیین روایی پرسشنامه، از روش صوری استفاده شد و اعتبار آن مورد تأیید صاحب‌نظران قرار گرفت. پایایی آن نیز براساس روش محاسبة ضریب آلفای «گرانباخ» برابر با 86/0 تعیین شد. برای تحلیل داده‌ها نیز از روش‌های آماری، از جمله آزمون آماری «فریدمن»، «پیرسون»، «کی‌دو» و «اسپیرمن» استفاده شد. عمده‌ترین یافته‌ها بر این امر دلالت دارند که کارکنان مورد بررسی، نخست عوامل فردی، سپس عوامل شغلی و در نهایت عوامل سازمانی را در بهبود عملکرد خود مؤثر دانستند. مسئولیت‌پذیری، احساس تعهد به کار و سطح دانش فناوری اطلاعات فرد، از جمله مهم‌ترین عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد کارکنان در سطح فردی شناخته شد. در سطح عوامل شغلی نیز توجه به فرصت‌های آموزشی و پژوهشی لازم و اصلاح بموقع ساختار سازمانی متناسب باتغییرات حوزه فناوری اطلاعات، از جمله مهم‌ترین عوامل بودند و در حوزه عوامل سازمانی، توجه به حقوق و پاداش کافی و عادلانه و توجه به محیط کار مناسب مورد توجه کارکنان قرار گرفت. در جدول ذیل، فهرست برخی از این عوامل به ترتیب اولویت ارائه شده است.

برخی عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد کارکنان حوزه فناوری اطلاعات


نتیجه‌گیری
مدیریت پروژه‌های فناوری اطلاعات، نسخه‌ای تجویز شده برای تمامی شرایط نیست و در این حوزه نمی‌توان برنامه‌ای جامع برای تمامی پروژه‌ها تدوین کرد. می‌توان گفت تقریباً تمامی کسانی که در امر مدیریت مشارکت دارند، به عدد پروژه‌های مختلف، تجربیاتی متفاوت را در این حوزه کسب کرده‌اند. هر سازمان، مسائل و مشکلات خاص خود را دارد. باید دقت کرد که یک سری مشکلات غالباً جنبة عمومی دارد و فقط ممکن است صورت آنها با هم متفاوت باشد، هرچند که راه‌حل مشکلات حتی در موارد یکسان، با توجه به ماهیت سازمان‌ها متفاوت است. یافته‌های این پژوهش نشان داد که توجه به مدیریت منابع انسانی در حوزه فناوری اطلاعات و مدیریت پروژه‌های آن، یکی از مهم‌ترین ارکان مدیریت است و غفلت از آن، عامل شکست پروژه‌های فناوری اطلاعات است.

منابع
1. آلدرس. راب، پیتر هیند (1383). رموز موفقیت مدیران فناوری اطلاعات. (مرضیه حاجی زرگرباشی، مترجم). انتشارات جهاد دانشگاهی واحد صنعتی اصفهان.
2. دیوید، یاردلی (1384). مدیریت موفق پروژه‌های فناوری اطلاعات، درس‌هایی از شکست پروژه‌های فناوری اطلاعات. (رفیعی محمود. نصر آزادانی بهروز. کوشا مرتضی، مترجم). انتشارات ارکان.
3. رجب بیگی مجتبی، سالاری پیمان، هاشمی علی، معیر سروشا، (1383). «سازمان‌‌های مجازی از تئوری تا عمل» ماهنامه علمی - آ«وزشی تدبیر شماره 151.
4. شارلوت و کو (1384). کارکنان فناوری اطلاعات در اقتصاد دانایی محور. معاونت پژوهش و برنامه‌ریزی دفتر همکاری‌های فناوری ریاست جمهوری. پایگاه اطلاع‌رسانی کمیته ملی فناوری اطلاعاتhttp://222.ict-research.net
5. مقیمی، سیدمحمد (1377). سازمان و مدیریت رویکردی پژوهشی. نشر ترمه.






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 11:44 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
 

امروزه در زمینه روش محاسبه شاخص نت بهره­ور جامع، از شاخص اثربخشی کلی تجهیزات 1OEE به عنوان شاخصی جهانی و مورد قبول در اغلب فرایندهای تولیدی، استفاده می­شود. اما واقعیت این است که این شاخص برای محاسبات اثربخشی یک تجهیز منفرد بویژه در فرایندهای تولیدی پیوسته و نزدیک به اتوماسیون در دهه 1980 توسط ناکاجیما در پی مفهوم TPM ارائه شده است. درحالی که امروزه در اغلب کارخانه­ها به عنوان یک شاخص کارخانه، میانگینی از وضعیت تمامی تجهیزات خط تولید و یا کارخانه مورد استفاده قرار می­گیرد. آنچه در این مقاله از نظر خوانندگان خواهد گذشت، نتیجه مطالعات انجام شده در زمینه روش­ها و الگوریتم­های عرضه شده در ارتباط با محاسبه شاخص OEE در خطوط تولید است. امید که این مقایسه در جهت تغییر روش رایج فعلی مؤثر افتاده و جایگزینی مناسب و منطقی را معرفی کند.

 

تلاش برای بهبود بهره‌وری در محیط رقابتی صنایع و استفاده از مفاهیم و نگرش‌های سازمان‌گرا منجر به توجه فراوان و کاربردی به زوایای چندگانه تکنیک‌های مدیریتی اعم از مدیریت کیفیت جامع، تولید بهنگام، مشارکت کارکنان، نت بهره‌ور و جامع و ... در دهه‌های گذشته شده است (شکل 1). در این مقوله، گسترش مفاهیم نت بهره‌ور جامع نیز با گرایش تولیدات به نیمه اتوماتیک و تمام اتوماتیک، مشخصاً مورد عنایت و توجه بیشتری قرار گرفته است به صورتی که در حمایت از اجرای آن، بهره‌مندی از مزایای نت (شکل 2) برای صاحبان صنایع مهیا می‌شود. لذا پایش مهم‌ترین شاخص اندازه‌گیری که نشان‌دهنده پیاده‌سازی و دستیابی به هدف‌گذاری دوره‌ای TPM باشد از اهمیت خاص برخوردار شده است. این شاخص و روش مرجع محاسبه که براساس استانداردهای مؤسسه JIPM ژاپن، معرفی شده، مربوط به محاسبه و حاصل‌ضرب 3 المان ارزیابی: OEE=A*P*Q برای یک تجهیز مستقل از یک فرایند پیوسته، ارائه شده است که در جدول 1 عوامل مؤثر آن به تفکیک قابل ملاحظه است.

شکل 1

 

شکل 2


از این روش، بعضاً با روش‌های زیر برای خطوط تولید و یا چندین تجهیز کنار هم نیز استفاده می‌شود.
یکی از این روش‌ها که در اغلب منابع درخصوص شاخص OEE در خطوط تولید، فارغ از روش چیدمان ماشین‌آلات به چشم می‌خورد، استفاده از روش میانگین متوسط و یا میانگین است که معمولاً وزن برگرفته از زمان عملیات تجهیز یا رکورد تولید در زمان مشابه برای تجهیزات و یا درصد اهمیت از نظر تولید، در محاسبات شرکت داده می‌شود (شکل 3).
اشکال مهم قابل ذکر در این روش، با توجه به عدم وجود تجهیزات مشابه و یا فرایند مشابه، صرفاً یک میانگین‌گیری جبری بوده به صورتی‌که در این روش، میانگین شاخص‌ها محاسبه شده و سنجش آن فاقد ارزش‌هایی است که اصولاً تفکر TPM از ژاپن به امریکا با شکست مواجه شد، استفاده ابزاری از شاخص اثربخشی برای مقایسه ماشین‌آلات خطوط با یکدیگر و یا مقایسه شاخص کل کارخانه با نسبت کلاس جهانی، بدون توجه لازم به بینش و رسالت این تفکر مدیریتی، بوده است.

جدول 1

 

شکل 3


در این راستا، تلاش‌های زیادی در ارتباط با ارائه روش و الگوریتم مناسب، همواره پیش روی صاحب‌نظران مدیریت و مهندسی بوده که به نوبه خود به ارائه شاخص‌هایی نظیر TEEP و OAE و PEE و OTF و OPE و OFE در سال‌های اخیر منتج شده است، اما محاسبه شاخص OEE در خطوط تولیدی برای پاسخگویی به نیاز مطرح شده در محاسبه شاخص کل واحد تولیدی، کماکان نیازمند الگوریتمی مناسب است که در ادامه به معرفی و ارائه روش استفاده از آن خواهیم پرداخت.

الگوریتم محاسبه شاخص OEE در خطوط تولید
وجود فرایندی واقعی و بالانس شده و نیز دسترسی به تصویر واقعی تولید، ندرتاً در واحدهای صنعتی یافت می‌شود. اغلب کارخانه‌ها دارای خطوط فرعی زیر تولید و همین طور دستگاه‌های موازی و سری در واحدهای تولیدی فرعی بوده و به ندرت یک خط فرایند تولید، با هماهنگی کامل انتقال مواد و تولید مطابق تعاریف خطوط تولید روبه‌رو هستند و در عمل، فرایندها همواره به اشکال پیچیده‌تری نیز مشاهده می‌شود. بنابراین، الگوریتمی که بدون نیاز به محاسبه مستقل تک‌تک تمامی تجهیزات مستقر در یک واحد تولید، قادر به محاسبه شاخص OEE را فراهم سازد، بسیار ارزشمند خواهد بود.
در تئوری، رفتار یک خط تولید بسیار مشابه یک ماشین منفرد است، به صورتی که زمان تولید هر محصول (قطعه) در خط تولید برابر با زمان تولید ایستگاهی است که محدودیت برای کل خط تولید را ایجاد کرده است به این محدودیت، اصطلاحاً گلوگاه نیز گفته می‌شود. به عنوان نمونه، بزرگ‌ترین زمان برای سه تجهیز سری در یک خط تولید با زمان‌های تولید هر قطعه 3 ، 2 و 4 ثانیه زمان حاکم تولید هر محصول (قطعه) برابر با 4 خواهد بود. در این صورت، پرواضح است که این ایستگاه کل خط را تحت محدودیت قرار داده است. در این صورت هرگونه بهبود در ارتباط با سطح دسترسی، کارایی عملکرد و کیفیت در این ایستگاه، اولویت و قابلیت بهبود را پیشتر از سایر ایستگاه‌ها به خود معطوف و محدود می‌کند.
در فرایندها، معمولاً جریان‌هایی غیرعادی میان تجهیزات وجوددارد. اگر این جریان‌ها باعث ایجاد توقفات جزیی در مورد تجهیزات غیرمحدود کننده باشند، نرخ کلی تولید خط را متأثر نمی‌سازند.
اگر جریان‌های غیرعادی توسط توقف سایر تجهیزات جبران نشوند، تجهیز مورد نظر در گلوگاه به علت کمبود مواد باعث توقف ادامه مسیر بعد از خود خواهد شد. لذا در تمامی موارد و حالات ذکر شده می‌توان مطالعه و توجه به تجهیز ایجادکننده محدودیت را به عنوان نمایی مناسب از کل تولید در زمینه محاسبه سطح دسترسی و میزان عملکرد در نظر گرفت. در مورد محاسبه نرخ کیفیت نیز موارد تولید معیوب را می‌توان از دو منظر به حساب آورد. اول اینکه موارد معیوب قبل از تجهیز محدودکننده، فقط در صورت ایجاد کمبود در این ایستگاه بر روی خروجی‌های ایستگاه دارای محدودیت و همچنین خط تولید مؤثر است.
همچنین معیوب‌های کیفی ایجاد شده در ایستگاه دارای محدودیت و سایر ایستگاه‌های بعد از آن، باید در موارد معیوب خط تولید محسوب شوند.
متخصصین کیفیت نیز بر این عقیده‌اند که کل موارد معیوب در کل خط تولید (قبل ـ بعد و یا در ایستگاه محدودکننده) باید در محاسبات لحاظ شوند، اما گرچه این مفهوم معتبر و قابل پذیرش است باید توجه داشت که هزینه‌های موارد مختلف عیوب کیفی، لزوماً یکسان نبوده و برای سازمان‌ها نیز منطقی‌تر است که منابع خود را به اندازه‌گیری موارد حادتر معطوف کنند. بنابراین، در مورد ایستگاه دارای محدودیت می‌توان چنین بیان داشت که بویژهً با توجه به مشکلات موجود درجمع‌آوری اطلاعات و پردازش، موارد حادتر (با هزینه بالاتر کیفی) در ایستگاه گلوگاه و بعد از آن اتفاق می‌افتند که باید از سایر موارد مجزا شده و با اولویتی بالاتر مورد بررسی قرار گیرند.
گفتنی است در مواردی که قطعات معیوب ایستگاه‌های قبلی (قبل از تجهیز محدودکننده) باعث کمبود در ایستگاه گلوگاه شوند، این نقصان در شاخص میزان دسترسی تأثیرات خود را نشان خواهد داد. همچنین، در مواردی که قطعات معیوب باعث کمبود در ایستگاه گلوگاه نشوند نیز اثرات خود را در هزینه هر واحد تولیدی نشان خواهند داد. بنابراین، ایستگاه دارای محدودیت، شایستگی مطالعه را ایجاد می‌کند.
پیش‌نیاز‌های اجرای الگوریتم، در چهار گام ذیل، قابل بررسی هستند:
1. نقشه جریان تولید: تصویر تمامی ‏ مراحل فرایند تولید با مشخص کردن ‏‏ تجهیزات ـ مناطق حمل و نقل و عملیات انتقال مواد با دقت به صورت گرافیکی تهیه شود، معمولاً این گام در برگه‌های مراحل جریان تولید2 در کارخانه‌های تولیدی، تهیه شده و موجود است.
2. زیرفرایندسازی: جداسازی و تفکیک فرایندهایی که منجر به مونتاژهای اولیه و انبارهای موقت می‌شوند . این زیرفرایندسازی بر حسب گروه ماشین‌آلات استقرار یافته در محلی مشخص، ماشین‌آلات تشکیل‌دهنده مونتاژهای اولیه و بنا به تشخیص‌های کارشناسی صورت می‌گیرد که در نهایت خط مونتاژ نهایی را متشکل از چند خط مونتاژ فرعی و یا خطوط تأمین خارجی حاصل (ساختاربندی) می‌شود.
3. تهیه نقشه‌های مجزای هر خط و فرایند با تعیین میزان ظرفیت (زمان تولید یک قطعه) هر تجهیز: تعیین ظرفیت انتقال مواد و تعیین عملیات محدودکننده با توجه به این واقعیت که چند تجهیز می‌توانند یک قطعه را تولید و یا اینکه محصول نهایی می‌تواند از چندین قطعه جزء، تولید شده باشد.
4. محاسبه شاخص OEE: مطابق ملاحظات خاص زیر برای خط تولید مشابه تجهیز منفردی محاسبه شود که عملیات تجهیز محدودکننده آن، کل خط را تحت‌الشعاع قرارداده است.
ملاحظات محاسبه شاخص OEE در خط تولید از لحاظ عملیات محدودکننده
1. محاسبه سطح دسترسی: سطح دسترسی خط تولید همان سطح دسترسی تجهیز عملیات محدودکننده خواهد بود و در صورت وجود چندین تجهیز در ایستگاه گلوگاه، از میانگین وزنی بر
اساس ظرفیت تولید تجهیزات بهره‌گرفته می‌شود.
2. محاسبه میزان عملکرد: مشابه میزان عملکرد خط تولید، همان میزان عملکرد تجهیز عملیات محدودکننده خواهد بود و در صورت وجود چندین تجهیز در ایستگاه گلوگاه، از میانگین وزنی براساس ظرفیت تولید تجهیزات بهره گرفته می‌شود.
3. محاسبه نرخ کیفیت: در محاسبه نرخ کیفیت خط تولید تعداد کل موارد معیوب برابر با تعداد موارد معیوب تجهیز عملیات محدودکننده بعلاوه موارد معیوب ایستگاه‌های قبلی (قبل از تجهیز محدودکننده) باعث کمبود ایستگاه گلوگاه گردد این نقصان در شاخص میزان دسترسی تأثیرات خود را نشان خواهد داد و همچنین در مواردی که این قطعات معیوب باعث کمبود در ایستگاه گلوگاه نشود ‏‏‏ نیز اثرات خود را در هزینه هر واحد تولیدی نشان خواهد داد.

شکل 4

 

طرح نمونه‌ای از محاسبات شاخص OEE در خط تولید
توالی عملیات در فرایند تولید به‌گونه‌ ذیل است (شکل 4):
مرحله اول: سنگ‌زنی با دو ماشین سنگ g1 و زمان عملیات 1.5 قطعه در ثانیه و g2 1.7 قطعه در ثانیه به صورت میانگین 1.6 قطعه در ثانیه است و برای تکمیل محصول نهایی 2 قطعه مورد نیاز است.
مرحله دوم: تراش با زمان عملیات 4 قطعه در مدت زمان 2.5 ثانیه می‌تواند هر قطعه را در مدت زمان 1.25 ثانیه تولید کند و برای تکمیل محصول نهایی 2 قطعه مورد نیاز است.
مرحله سوم: سوراخکاری با زمان عملیات 0.75 ثانیه برای هر قطعه
مرحله چهارم: مونتاژ با زمان عملیات 1 ثانیه برای هر محصول
بنابراین، در این خط تولید، عملیات سنگ‌زنی بیشترین زمان عملیات تولید (Sec1.6) را داشته و به عنوان عملیات محدودکننده در این مثال تعیین می‌شود‏‏‏. سایر اطلاعات مربوطه در یک نوبت‌کاری 8 ساعته در جدول 2 ارائه شده است.

جدول 2: اطلاعات مربوط به یک نوبت‌کاری 8 ساعته


محاسبه OEE برای این خط تولید با توجه به عملیات محدودکننده سنگ‌زنی به شرح زیر است:
1. محاسبه سطح دسترسی سنگ‌زنی:
Availability of Grinder 1= (8 hour shift- 0.5 hour of downtime)/8hours=93.7 percent
Availability of Grinder 2= (8 hour shift – 0.75 hour downtime – 0.33 hour PM)(8 hour shift – 0.33 hour PM)= 90.0 percent
میانگین وزنی براساس زمان عملیات:
Ideal cycle time for Grinder 1 id 1.5 sec or (60/1.5)=40 pieces /min with availability of 93.7 percent
Ideal cycle for Grinder 2 is 1.7 sec or (60/1.7)=35.3 pieces/min with availability of 90 percent
Weighted average average availability= (93.7 percent Z 40)+ (90 percent 35.3)) (40+35.3)) / (40+35.3)= 92.0 percent
و نیازی به محاسبه سطح دسترسی سایر تجهیزات وجود نداشته و این مقدار (92 درصد) به عنوان سطح دسترسی خط تولید تلقی می‌شود‏‏‏‏‏‏.
2. محاسبه میزان عملکرد سنگ‌زنی:
Performance efficiency efficiency for Grinder 1= 1.5 sec/piece 15.600 pieces/ 7.5 hours* 3600 sec/hours= 86.7 percent.
Performance efficiency efficiency for Grinder 2=1.7 sec/piece + 12.600 pieces / 6.92 hours* 3600 sec/hours= 86.0 percent.
میانگین وزنی براساس زمان عملیات:
Weighted average (weighted by capacity)= (86.7 percent * 40 + 86.0 percent * 35.3) / (40+35.3)= 86.3 percent
و نیازی به محاسبه میزان عملکرد سایر تجهیزات وجود نداشته و این مقدار (86.4 درصد) به عنوان میزان عملکرد خط تولید تلقی می‌شود‏‏‏‏‏‏.
3. محاسبه نرخ کیفیت خط تولید از ایستگاه سنگ‌زنی و ایستگاه‌های بعد از آن:
نرخ کیفیت بر مبنای تعداد قطعات تولیدی ایستگاه دارای محدودیت و لحاظ کردن ‏‏ تمامی ‏ موارد معیوب این ایستگاه و ایستگاه‌های بعد از آن محاسبه می‌شود.‏‏‏‏‏‏ لذا با توجه به مونتاژ و نیاز به هم‌واحد کردن ‏‏تعداد قطعات از مرحله سنگ‌زنی و بعد از آن و با توجه به نیاز محصول نهایی به دو قطعه سنگ‌زنی شده و تراش محاسبات زیر انجام می‌شود.
ایستگاه سنگ‌زنی:
Total parts through the grinding operation= 28.200 parts per assembly= 14.100
Total defects and reruns at or downstream of the grinders= (44 from Grinder 1+32 from Grinder 2)/2 pieces per assembly= 38
ایستگاه تراش:
Lathe defects= 48 pieces per assembly= 24.
در ایستگاه مونتاژ تعداد 3 مورد معیوب گزارش شده است. بنابراین داریم:
Therefore, total defects=38 + 24 +3=65.
The quality rate for the process= (14.200 – 65) / 14.100= 99.5 percent
پس بنابراین مقدار حاصل ضرب سه عامل فوق نشان‌دهنده شاخص کارایی کلی تجهیزات خط تولید خواهد بود:
Process OEE= 92.0 percent * 86.4 percent* 99.5 percent= 79.1 percent

نتیجه‌گیری
استفاده از این الگوریتم در توجه به تجهیز محدودکننده در خطوط تولید، علاوه بر ایجاد سهولت در جمع‌آوری اطلاعات خاص ایستگاه گلوگاه، باعث به‌حداقل رساندن ‏‏ محاسبات می‌شود که مطابق اهداف TPM ، فعالیت‌ها در این مرحله، معطوف به افزایش شاخص OEE با استفاده از مکانیزم‌های پیشنهادی و فعالیت‌های بهبود مستمر می‌شود‏‏‏‏‏‏، پس از اجرای این مرحله و کسب توفیقات در کاهش موانع ایستگاه محدودکننده می‌توان انتظار داشت که با بهبود فرایند و زمان تولید ایستگاه گلوگاه تغییر کرده و تجهیزات دیگری در سایر ایستگاه‌های خط تولید به عنوان ایستگاه گلوگاه و دارای محدودیت شناخته می‌شوند و این محاسبات مطابق الگوریتم مجدداً برای ایستگاه‌های جدید، تکرار شده و فرایندها بهبود می‌یابند. بنابراین، الگوریتم علاوه بر مطلوبیت‌های مطرح شده، به‌عنوان سیستمی بهبوددهنده گام به گام نیز قابل پیشنهاد به سازمان‌های تولیدی است.

پانوشت:
1 . Overall Equipment Effectiveness

منابع:
1. The Profit Potential – Taking High Performance To The Bottom Line- C.j.mcnair 2007
2. نقد و بررسی مشتقات شاخص اثربخشی کلی تجهیزات همراه با رویکردی جدید ـ م جهان. علی جهان. ف موحدی سازمان فنی و حرفه‌ایی 1387.
3. The Fast Guide To OEE Presented by Vorn Industry 2008






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 11:43 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
 

در فرایند گسترش و توسعه محصول جدید، دو فاز اولیه آن به پیش فاز توسعه معروف‌اند. مرحله اول، فاز تولید و بررسی ایده‌های جدید و نوآوری در آن و مرحله بعد، شامل برنامه‌ریزی و بسط مفهومی ایده است.
در مقایسه‌ای که بین 14 طرح توسعه محصول جدید در شرکت‌های ژاپنی و آلمانی صورت گرفت، آقای «هرستات» و همکاران وی گزارشی مبتنی بر فعالیت‌های ابتدای مرحله فازی، در این شرکت‌ها ارائه کردند. به این منظور، آنها شرکت‌های ژاپنی را با استناد به روش تشابه مقایسه‌ای انتخاب کردند. در این مقاله، سعی شده است نظریات آنها با هدف درک عمیق‌تر از فعالیت‌های ابتدایی ژاپنی‌ها، بسط داده شوند. همچنین یافته‌هایی در ارتباط با فعالیت‌های خاص نظیر تولید و بررسی ایده، کاهش خطای تخمین تکنولوژی و عدم اطمینان بازار گزارش داده می‌شود. در ادامه، تفاوت روش‌های انجام فعالیت‌های فاز پیش توسعه، بین شرکت‌های موفق و ناموفق نشان داده می‌شود. برای این منظور، مطالب به صورت روبه‌رو سازمان‌دهی شده‌اند. بخش اول، توصیف مطالعه ما از نمونه ارائه شده و همچنین مرتب‌سازی مطالب مربوط به روش‌های بررسی است. در بخش دوم یافته‌های خود را در ارتباط با فعالیت‌های مرتبط با موضوع پیش فاز توسعه ارائه کرده و سپس گزارشی مبنی بر تفاوت میان شرکت‌های موفق و ناموفق ارائه می‌دهیم. در پایان نیز توصیفی از نتایج به دست آمده و پیشنهادهایی برای محققین آن ارائه شده است.

مطالعات آزمایشگاهی کوپر و کلینزمچ1 نشان داد که مهم‌ترین اختلاف بین برنده‌ها و بازنده‌ها در صنعت خودرو، مربوط به کیفیت اجرای فعالیت‌های پیش از فاز گسترش است. دو فاکتور عمده در موفقیت تولید، عبارتند از: کیفیت اجرای فعالیت‌های پیش فاز گسترش محصول و دیگری، داشتن طرح تولید مشخص و مناسب قبل از فاز گسترش.
براساس مطالعه‌ای که درخصوص 788 مورد راه‌اندازی خطوط تولید جدید در ژاپن صورت گرفت، مشخص شد که در ارتباط با اهمیت کارایی طرح پیش از تولید، دید حرفه‌ای تولید جدید ژاپنی‌ها را نسبت به موارد مشابه تولید در امریکا و اروپا، مسجل کرد. در ضمن، رابطه‌ای تصدیق شده بین تأثیر ابتدای مرحله فازی در روند تولید محصول جدید و ارائه اجمالی تحت عنوان فعالیت‌های پیش فاز گسترش، مشاهده شد. در این مطالعه، سعی شده است مفهومی عمیق‌تر از روش‌های پیش فاز توسعه در شرکت‌های ژاپنی و اثر آن در خلاقیت فردی و گروهی، بیان شده و اشاره شود که کدام تکنیک‌ها، وظایف مهم را برای کاهش خطاهای بازار و تکنولوژی حمایت می‌کنند و نیز چگونه شرکت‌های موفق، ابتکار خط مقدم فازی را در قیاس با شرکت‌های ناموفق به کار می‌گیرند. رویکرد مقاله به گونه‌ای است که یافته‌های کلیدی در مورد فعالیت‌های ابتدایی فازی در شرکت‌های ژاپنی را بیان می‌کند.

روش‌های بررسی و تحقیق
شکل 1 نمایی شماتیک از ابتدای مرحله فازی درون مدلی مربوط به فرایند اولیه گسترش تولیدی جدید را نشان می‌دهد.
برای مطالعه در مقیاس وسیع‌تر،مجموعه‌ای از 2 هزار شرکت مهندسی برق و مکانیک، مشخص شد که دانشکده مدیریت علوم و تکنولوژی دانشگاه توهوکو2 پرسشنامه‌هایی را برای رؤسا و مدیران واحدهای طراحی و توسعه محصول آن شرکت‌ها فرستاد. در نهایت، 533 شرکت با نرخ پاسخ = 28 درصد، این پرسشنامه‌ها را پاسخ داده بودند.

شکل 1: فرایند توسعه محصول جدید

شکل 2: اندازه شرکت‌ها

مجموعه شرکت‌هایی که مورد پرسش قرار گرفته بودند، شرکت‌های کوچک با کمتر از 50 کارمند تا شرکت‌های بزرگ با بیش از 100 هزار کارگر و کارمند را شامل می‌شود. ساختار مثال، فروش سالانه از 1 میلیون تا 1 تریلیون دلار را منعکس می‌کند. حوزه‌ میدانی، شامل شرکت‌های متوسط و بزرگ با 100 تا 10 هزار کارمند و فروش سالانه 10 تا 500 میلیون دلار است.
در این فرایند، موفقیت شرکت توسط دو فاکتور ذیل سنجیده می‌شود:
1. میزان دستیابی شرکت به سود پیش‌بینی شده
2. رشد اهداف طی 5 سال اخیر
برای سنجش و ارزیابی موفقیت یک شرکت، مقایسه نتایج واقعی فعالیت‌های شرکت همراه با اهداف مطروحه، دنبال شده است. این روش، به دلیل فقدان استانداردهای موفقیت و شکست سراسری شرکت‌ها، ممکن است مورد انتقاد واقع شود که این امر حاصل اختلاف جهانی میان شرکت‌ها، کارخانه‌ها، شرایط اقتصادی و تجاری، قوانین حسابداری، موقعیت‌های زودگذر و ضوابط تصمیم‌گیری نسبت به انتقاد از این استانداردهاست. موارد اختلاف در شاخص موفقیت یک شرکت در مراجع مختلف به طور مبسوط بیان شده است.
انعکاس حالت رکود اقتصادی ژاپن در اوایل قرن اخیر به عدم دستیابی 47 درصد از شرکت‌ها به اهداف سود از پیش تعیین شده منجر شد. علاوه بر این، 50 درصد از شرکت‌ها نیز زیر منحنی اهداف شرکت خود قرار گرفتند (شکل 3) .
براساس تحلیل ما برای رده‌بندی موفقیت، شرکت‌هایی که هیچ یک از اهداف را کسب نکرده باشند، ناموفق تلقی شده و شرکت‌هایی که فقط به یکی از اهداف بالا رسیده باشند، از آنالیز موفقیت خارج می‌شوند. در کل، 238 شرکت در رده موفق و 225 شرکت در رده ناموفق قرار گرفتند.

 

شکل 3: موفقیت شرکت

مرحله اول، فازتولید ایده
27 درصد از شرکت‌ها، سیستم تحقیق منظمی برای تولید ایده‌های نو دارند. بنابراین، ابتدا ایده‌ها به صورت درون گروهی جست‌وجو می‌شوند. تنها بخش کوچکی از شرکت‌ها به طور مضاعف از ایده‌های خارج از شرکت نیز استفاده می‌کنند. هیچ یک از شرکت‌ها، تحقیق تولید ایده را منحصراً خارج از شرکت صورت نداده بودند. تقریباً تمامی شرکت‌ها، تحقیق ایجاد ایده را توسط اشخاص و یا گروه‌ها انجام می‌دهند. در هرحال، فقط 33 درصد پاسخگویان از شبکه داده‌ای برای فرایند تولید و ذخیره‌سازی ایده نو استفاده می‌کردند.
تحقیق ما، حاوی یافته‌هایی سازمان یافته درخصوص استفاده مکرر از گروه‌های حل مشکل و تولید ایده در شرکت‌های ژاپنی است. نزدیک به 60 درصد از شرکت‌ها، به طور مرتب از افراد متخصص برای تولید ایده نو استفاده می‌کردند. روش بهبود پیوسته کایزن نیز توسط 60 درصد از شرکت‌ها به کار گرفته شده که به طور مساوی گسترش یافته بود.
در پایان، نتایج نشان داد که تغییرات وسیع در سیستم مربوط به پاداش کارکنان به طور فعال در شرکت‌ها وجود دارد.

بررسی ایده‌ها
54 درصد از شرکت‌ها برای بررسی ایده‌ها، از کار گروه‌های هماهنگ استفاده می‌کنند. 26 درصد از شرکت‌ها به گروه‌ها اجازه بررسی ایده‌ها را می‌دهند و این درحالی است که در 20 درصد از موارد، به تصمیمات فردی استناد می‌کنند.
در 99 درصد از شرکت‌ها، مدیران ارشد گاهی وارد فرایند بررسی ایده می‌شوند و در 78 درصد از شرکت‌ها، این رویه به صورت نمونه‌ای بارز درآمده است. با به‌کارگیری متخصصین دارای تخصص‌های گوناگون در بررسی ایده‌ها، میزان خطای صحت ایده، کاهش چشمگیری خواهد داشت.
46 درصد از شرکت‌ها به طور منظم از گروه‌های متخص دارای تخصص‌های گوناگون استفاده کرده‌اند. 34 درصد نیز در برخی مواقع از این روش استفاده کرده و 20 درصد از شرکت‌ها چنین موردی را ضروری نمی‌دانند. بنابراین 440 شرکت، حداقل گاهی از تیم‌های همه کاره برای بررسی ایده‌های تولید استفاده می‌کنند. افزون بر 60 درصد از شرکت‌ها از واحد طراحی و توسعه محصول جدید در فرایند بررسی ایده‌های خود استفاده می‌کنند. افزون بر نیمی از شرکت‌ها، از واحد بازرگانی و بازار استفاده می‌کنند. در ضمن، 20 درصد از شرکت‌ها از واحد خدمات پس از فروش برای مشارکت در بررسی ایده‌ها استفاده کرده‌اند. 12 درصد از آنها نیز از بخش‌های دیگر هم استفاده می‌کنند. 28 درصد از پاسخگویان به طور عمومی از شاخص‌های فنی برای بررسی ایده‌های نو استفاده می‌کنند، یعنی شاخص‌های فنی ملاک تصمیم‌گیری آنهاست. 32 درصد دیگر، گاهی از شاخص‌های فنی استفاده می‌کنند. در 40 درصد از شرکت‌ها، شاخص‌های فنی تأثیری بر فرایند تصمیم‌گیری ندارند. در 329 شرکت (78 درصد از مواقع)، قابلیت فنی و تکنیکی در تصمیم‌گیری‌ها نقش داشته است.
سهولت دسترسی فنی، موضوعی بود که برای 48 درصد از شرکت‌ها، از شاخص‌های مهم انتخاب محسوب می‌شد. 45 درصد از شرکت‌ها، تأثیر شاخص‌های فنی را از موارد مهم می‌دانستند. 29 درصد دیگر نیز امتیازدهی و درجه‌بندی خود را براساس شاخص‌های متفاوت طبقه‌بندی می‌کردند.

کاهش خطی تخمین تجاری و بازاری قبل از فاز گسترش محصول
در این بخش، مشخص شد که 53 درصد از شرکت‌های مورد سوال، با مشتریان ارتباط زیادی دارند. 41 درصد دیگر، برای گسترش ایده‌های نو با مشتریان ارتباط برقرار می‌کنند. با توجه به ضرورت ارتباط با مشتری در فرایند گسترش تولید با هدف کاهش خطای تخمین بازار، 6 درصد از شرکت‌ها بر این اساس با مشتریان ارتباط برقرار می‌کنند.
48 درصد تماس مشتریان متوجه بخش‌های بازرگانی و بازار، 47 درصد بخش طراحی و توسعه، 14 درصد بخش‌های دیگر نظیر کاربردهای مهندسی و 13 درصد مرتبط با سرویس خدمات پس از فروش بوده است. مشتریان، براساس معیارهای متفاوت انتخاب می‌شوند. شاخص فرایند انتخاب ما براساس میزان سودمندی مشتریان است (شکل 4).

شکل 4: معیار انتخاب مشتری

هدف مشتری، درواقع حل مشکل با توجه به تکنولوژی‌های موجود است که این شاخص مهم توسط 66 درصد از شرکت‌ها به کار گرفته شده است. درجه نارضایتی از تولید موجود، فاکتور دیگری است که توسط 56 درصد از پاسخگویان در نظر گرفته شده است. شاخص‌هایی که در ادامه ذکر می‌شوند، میزان سود بیشتری را به نیابت از شرکت‌ها دارند. برای 54 درصد از شرکت‌ها، اهمیت مشتری در میزان فروش، شاخصی برای مشارکت در فرایند طراحی و توسعه است. 36 درصد از شرکت‌ها، امیدوارند که میزان دانش مشتری درخصوص انتخاب تولیدات جدید، مفید واقع شود. رابطه خوب با مشتری نیز شاخص انتخاب 29 درصد از پاسخگویان است. برخی شرکت‌ها مشتریان را به صورت اتفاقی برای تولید ایده نو انتخاب می‌کنند. بعضی شرکت‌ها، بدون در نظرگیری نقش رقیب، اقدام به نظرسنجی در مورد محصول می‌کنند. این درحالی است که نظر مشتریان رقیب، می‌تواند در ایجاد ایده‌های نو کارساز باشد.
گزارش مشتریانی که به طور مستقیم ارتباط برقرار می‌کنند، بیشتر در ارتباط با استفاده‌های تجاری است. برای دستیابی به آگاهی درباره بازار هدف، به شکل 5 مراجعه کنید.

شکل 5: منابع مرتبط با بازار که برای توسعه محصول به کار می‌رود.

شرکت‌های ژاپنی تأکید زیادی بر آنالیز تولیدات رقابتی دارند. شکایات مشتریان نیز نقش مهمی را ایفا می‌کند که توسط 72 درصد از شرکت‌ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از سوی دیگر، 50 درصد از شرکت‌ها روش نظرسنجی مشتری3 و46 درصد نیز به بررسی بازاری و مطالعاتی بخش خارجی استناد کرده‌اند.
با توجه به موقعیت مهم مشتری به عنوان منبع اطلاعاتی، شگفت‌آور است که فقط 27 درصد از شرکت‌ها، همیشه نیازهای جمعی مشتری را در تولید جدید در نظر می‌گیرند. در این وضعیت، جزء‌جزء نیازهای مشتریان ممکن است نادیده گرفته شود و تطبیق نیازهای ایشان با تولیدات آینده میسر نشود.
در کل، 53 درصد از شرکت‌ها فقط گاهی اوقات نیازهای مشتری را جمع‌آوری می‌کنند و 20 درصد از آنها به ندرت این کار را انجام می‌دهند. انتقال سیستمی نیازهای مشتری به شاخص‌های فنی، به شرکت‌ها این اجازه را می‌دهد که این اطلاعات را در مفاهیم تولید به کار برند. مورد ذکر شده بالا توسط 85 درصد از شرکت‌ها انجام شده است، درصورتی که 15 درصد باقی‌مانده، از انتقال نیازهای مشتری به شاخص‌های فنی تولیدات جلوگیری کرده و 39 درصد از شرکت‌ها به طور کاملاً سیستمی این کار را انجام داده‌اند. روش و ابزار مناسب برای (انتقال مفاهیم)، 4QFD است.

کاهش ابهامات فنی پیش از فرایند توسعه
روش‌های متنوعی در این بخش وجود دارد که در طول فاز پیش از توسعه به کار می‌روند. یک راه برای کاهش ابهام فنی، محاسبه قابلیت انعطاف‌پذیری و سهولت فنی با استفاده از نمونه‌های اولیه است. این کار می‌تواند بر مبنای نمونه‌های مجازی، نمونه‌های سریع ساخته شده و نمونه‌هایی صورت گیرد که از نظر فیزیکی زبر و خشن هستند. برای نشان دادن سهولت و امکان‌پذیری فنی، این گونه نمونه‌های اولیه می‌توانند برای بهبود ارتباط بین سیستم توسعه با مشتریان و یا با مدیران ارشد استفاده شود. در این مطالعه، تقریباً 90 درصد از شرکت‌ها از نمونه‌های فیزیکی پیش ساخته، 15 درصد از نمونه‌های سریع ساخته شده و 11 درصد از نمونه‌های مجازی استفاده می‌کنند (شکل 6).
تقریباً نیمی از شرکت‌ها از شبیه‌سازی برای کاهش ابهام فنی استفاده می‌کنند. در کل، فقط 5 درصد از پاسخگویان از هیچ روشی برای کاهش ابهام فنی در فاز پیش توسعه استفاده نمی‌کنند.

شکل 6: روش‌های به کار رفته برای کاهش خطای فنی

برنامه‌ریزی و ترسیم فرایند ابتدایی5
برای 40درصد از پاسخگویان، برنامه‌ریزی سیستمی اولیه، روشی استاندارد تلقی می‌شود. 49درصد گاهی اوقات فرایند را به صورت سیستمی ترسیم کرده‌اند. 11درصد نیز هرگز استفاده ازاین روش را اعلام نکرده‌اند. بر همین اساس، تقریبا نیمی از شرکت‌ها، مراحل سخت و قابلیت‌های تحویل را مشخص کرده‌اند (شکل7). پروژه‌ها، درون تیم‌ها شکسته و تقسیم می‌شود و طرح‌های دارای ارزش معین و مرتبط، به این تیم‌ها اختصاص می‌‌یابد. این حالت در 64 درصد از شرکت‌ها مشاهده شده است. افزون بر نیمی از شرکت‌ها، پرسنل مورد نیاز برای پروژه را پیش از اجرایی‌شدن طرح اولیه، تعیین می‌کنند. در خصوص نمودارها و گراف‌های ستونی یا افقی، از دیاگرام‌های شبکه و نرم‌افزارهای مدیریت پروژه چندان استفاده نشده است.
با توجه به نتایج توصیفی درباره روش‌های ابتدای فاز در شرکت‌های ژاپنی، متوجه می‌شویم که دستیابی سریع‌تر به اهداف مرحله ابتدایی توسعه محصول، با پشتیبانی روش‌های بررسی تصدیق شده است.

شکل 7: برنامه‌ریزی جزیی پیش از فاز توسعه






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 11:41 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 

مقایسه شرکت‌های موفق و ناموفق
فرایند توسعه فرایند، با ایده‌ای ابتدایی شروع می‌شود که ناشی از تکنیک‌هایی مبتنی بر مشتری، تحقیق اساسی و تکنیک‌های خلاقیت است. این ایده‌ها ممکن است ناشی از منابعی متنوع باشند. تولید آنها نیز کاری خلاقانه است که با خطاهایی مهم همراه است. زمان تصمیم‌گیری محققان در مورد تولید ایده‌ها توسط گروه‌ها و یا اشخاص و تلاشی سیستمی برای رسیدن به این هدف، در کاهش خطاهای تخمینی مؤثر خواهد بود. در نتیجه، ما حدس می‌زنیم:
شرکت‌هایی موفق‌ترند که تحقیقی سیستمی برای تولید ایده‌های نو دارند.
جدول 1 نشان می‌دهد که اکثر شرکت‌ها، دارای روند تحقیق سیستمی برای تولید ایده‌های جدید نیستند. با اجرای آزمون مستقل Chi 2 رابطه‌ای بین فرکانس‌های سطر و ستون نشان داده نمی‌شود و در نتیجه، این داده‌ها را پشتیبانی نمی‌کند. تفسیری ممکن برای نتیجه‌گیری این است که تحقیق سیستمی برای ایده‌های تولید جدید، فقط شروعی برای پروژه طراحی و توسعه محصول است. هنوز هم ابهامات زیادی در مورد این نکته باقی‌مانده است. مثلاً، آیا ایده‌های تولید شده از مرحله بررسی عبور می‌کنند یا خیر؟ در نتیجه، ممکن است روش تحقیق سیستمی برای ایده‌های تولید جدید، فاقد نفوذ کافی باشد و تنها بر موفقیت پیش‌بینی شده، همچون یک فاز اولیه در فرایند طراحی و توسعه، اثر داشته باشد.

جدول 1: تعداد شرکت‌های موفق و رابطه آن با استراتژی تحقیق


مرحله بعد از تولید ایده‌های نو، مرحله بررسی ایده مورد نظر و تصمیم‌گیری در مورد اجرای آن است. اهمیت این مرحله ، درون فرایند توسعه تولید مشخص می‌شود.خطر این بخش دوگونه است: از یک‌سو، تصمیم بر ادامه یک پروژه بر پایه ایده‌ای بد، موجب اتلاف هزینه‌ای گزاف می‌شود و این امر باعث می‌شود تا منابعی کمتر برای پروژه‌های محتمل‌تر و از پیش تعیین شده، اختصاص یابد. از سوی دیگر، ایده خوب ممکن است شناسایی نشود و حرکت‌ها مورد یا موارد کاری سودآوری را از دست بدهند. حمایت مدیران ارشد، بارها در موفقیت فرایند طراحی و توسعه، نمایان شده است. مشارکت مدیران ارشد در بررسی ایده‌های تولید جدید، ممکن است حمایت از موفقیت را در مرحله بررسی ایده‌ها اثبات کند.
جدول 2، نشانگر کثرت شرکت‌هایی است که مدیران ارشد در فرایند بررسی ایده‌ها، شرکت داشته‌اند. با انجام تست مستقل Ch2، متوجه می‌شویم که این اطلاعات هیچ‌گونه حمایتی از فرضیات ما به عمل نمی‌آورند.

 

جدول 2: مشارکت مدیران ارشد در بررسی ایده‌های جدید و ارتباط آن با موفقیت شرکت


با این توضیحات، بارها دیده شده است که همراه نداشتن اطلاعات جامع، باعث می‌شود تا بررسی ایده‌ها با خطاهایی مهم مواجه شود. شتاب سیستمی در پروژه‌های خلاقانه، مشکلات بیشتری را در بررسی اولیه ایده به وجود می‌آورد. به خصوص، هماهنگی بین واحدهای طراحی و توسعه و بازار، با توجه به موفقیت تولید جدید، می‌تواند عامل تعیین‌کننده باشد. در نتیجه، ما پیشنهاد می‌کنیم که: بررسی ایده‌های تولید جدید، توسط تیم‌هایی صورت پذیرد که از تمامی تخصص‌های لازم تشکیل شده‌اند زیرا شراکت این تیم‌ها، تضمینی برای حرکت روبه جلوی موفقیت است.
از جدول 3 مقدار 4.209=2 محاسبه شد که اگر کلاس‌بندی به طور مستقل انجام پذیرد، کمتر از 15 درصد، احتمال وقوع دارد. پیشنهاد ما برای بررسی آن دسته از ایده‌های نو این است که توسط شراکت تیم‌هایی انجام شود که واجد تمامی تخصص‌ها باشند.
پس از انتخاب ایده، راهکار و روش اجرای آن باید با جزئیاتی بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. مثلاً، اگر فهم عمیق‌تری نسبت به فضای خارجی داشته باشیم، خطای بازاری کاهش می‌یابد. بازار هدف باید مشخص شده و نیازهای مشتری نیز باید درون راهکار تولید جدید، دیده شده باشد.

جدول 3: مشارکت تیم‌های بین تخصصی در موفقیت شرکت و بررسی ایده جدید تولید


یک راه انجام این کار، استفاده ممتد از اطلاعات مصرف‌کننده برای توسعه در راهکار تولید جدید است. این نوع اطلاعات را می‌توان از طریق تماس مستقیم با مشتری و یا از طریق واحدهایی که به صورت سازمان یافته با مشتری در ارتباط هستند نظیر واحد خدمات پس از فروش، به دست آورد. شرکت‌ها باید از ارتباط نزدیک و مستقیم با مشتریان، حمایت کنند. بارها به اثبات رسیده است که کاهش خطای بازاریابی در بازارهای جدید، بدون داشتن اطلاعات کافی و جزئیات لازم از نیازهای مشتری، امری بسیار پیچیده خواهد بود. کالاهن و لسری6 استدلال کرده‌اند که داده‌های ورودی مشتریان، همیشه مهم است اما نه برای تولیدات بسیار جدید. در پی این نظریه، ما اعلام می‌داریم که شرکت‌های موفق برای توسعه ایده‌های تولید جدید در مقایسه با شرکت‌های ناموفق، تماس بیشتری را با مشتریان برقرار می‌کنند.
جدول 4، نشان می‌دهد که اکثر پاسخگویان، با مشتریان خود ارتباط دارند. هم‌چنین، یک تست Chi2 به طور مستقل نشان داد (10.546= 2 ) فقط کمتر از 1 درصد احتمال وجود دارد که داده‌های سطری و ستونی، مستقل باشند. در نتیجه، حمایتی نسبت به نظریه ما در داده‌ها یافت نمی‌شود.

جدول 4: تعداد شرکت‌های موفق و فراوانی تماس با مشتری


هر واحد شرکت استعددهای خاص خود را درون فرایند طراحی و توسعه محصول، به اشتراک می‌گذارد. بخش بازاریابی نیز به عنوان منبع دانش گرانبها برای تیم پروژه شناخته می‌شود.دلیل طرح این مبحث، تماسی نزدیک با مشتریان یک شرکت است تا از این طریق از مشکلات ایشان در رابطه با محصول، آگاهی یافته و تولیدات منطبق با نیازهای ایشان طراحی شوند. پیشنهاد می‌کنیم که: ارتباط واحد بازاریابی و مشتریان موجب هماهنگی در حرکت روبه جلو و دستیابی به موفقیت می‌شود.
با توجه به توضیحات بالا، این آنالیز برای 435 شرکتی انجام شده است که از روش تماس با مشتریان، در ایده‌های تولید جدید، استفاده کرده‌اند.
از جدول 5، 7.604= 2 محاسبه شد. این داده‌ها از نظریه ما پشتیبانی کرده و نشان می‌دهد که بسامد بازار درتماس با مشتری، برای شرکت‌هایی موفق بالاتر از شرکت‌های ناموفق است. برای افزایش سطح تولید، تنها توجه به نظرات مشتریان و جمع‌آوری اطلاعات کافی نیست. برای موفقیت در بازار، شرکت‌ها باید اطلاعات جمع‌آوری شده از مشتریان را استنتاج و مفاهیم مورد نیاز تولید جدید را مشخص کنند. ما برای این هدف بیان کرده‌ایم که: جمع‌آوری سیستمی نیازهای مشتریان در تولید جدید، باعث حرکت مثبت به سمت موفقیت می‌شود.

جدول 5: موفقیت شرکت و واحد تماس با مشتریان


از جدول 6، مقدار 17.503= 2 محاسبه شده است که این احتمال کمتر از 1/0 درصد را به شرط استقلال کلاس‌بندی برای تحقق نشان می‌دهد. در نتیجه، این داده‌ها از نظریه ما حمایت می‌کنند.

جدول 6: تعداد شرکت‌های موفق و تأثیر جمع‌آوری سیستمی نظرات مشتریان در بررسی ایده‌های جدید محصول


مرحله نهایی این است که نیازهای مشتری را به شاخص‌های فنی تبدیل کنیم. اطلاعات مشتری باید دوباره تعبیر شوند. به صورتی که به مهندسان اجازه دهد، تولید را شناخته و مفاهیم اجرای آن را درک کنند. در نهایت می‌توان چنین گفت: شرکت‌هایی که به صورت سیستمی نیازهای مشتری را به مشخصات فنی تبدیل می‌کنند، موفقیت بیشتری نسبت به سایر شرکت‌ها دارند.
جدول 7 نشان می‌دهد که اکثر پاسخگویان حداقل چند بار نیازهای مشتری را به شاخص‌های فنی تبدیل کرده‌اند. در ضمن، تست مستقل Chi2 (5.481= 2) نشان می‌دهد که احتمال کمتر از 5 درصد وجود دارد که بسامدها مستقل باشند. در نتیجه، این داده‌ها از نظریه ما حمایت می‌کنند.

جدول 7: تعداد شرکت‌های موفق و تأثیر تفسیر نیاز مشتری به مشخصات فنی


برطبق طرحی عقلانی در فرایند طراحی و توسعه محصول، اگر پروژه‌ای بخوبی طراحی و اجرا شود، موفق خواهد بود. ترسیم پروژه‌های طراحی و توسعه محصول جدید، به عنوان معیاری مفید در موفقیت تولیدات جدید در کشورهای غربی و ژاپن، مشخص شده است. از سوی دیگر، استدلال شده که ممکن است طراحی تحت تمامی شرایط، مثلاً تغییر سریع محیطی، چندان موفق نباشد. موفقیت طراحی و توسعه، در این نمونه‌ها بیشتر وابسته به توانایی ذاتی شرکت‌هاست. از منظری دیگر، می‌توان تأثیر شرایط خاص را بررسی کرد، اما در اینجا با همان دیدگاه اول یعنی بدون در نظرگیری شرایط خاص، نظریه را دنبال می‌کنیم.
شرکت‌هایی که به صورت سیستمی یک پروژه را قبل از شروع ترسیم می‌کنند، موفق‌تر از سایر شرکت‌ها هستند.
مورد آشکار در جدول 8 ، ارتباط موجود بین دو بسامد است. تست Chi2 به طور مستقل نشان می‌دهد که احتمالی کمتر از 5 درصد وجود دارد که بسامدها مستقل باشند. بنابراین، این داده‌ها از نظریه ما حمایت می‌کنند.

جدول 8: تعداد شرکت‌های موفق و اثر برنامه‌ریزی اولیه


نتایج
شرکت‌های مورد مثال در این بررسی، درگیر فعالیت‌های مختلفی برای تولید ایده‌های تولید جدید بودند. براین اساس، با توجه به تحقیقات قبلی، متوجه شدیم که شرکت‌های ژاپنی تکنیک‌های خلاقانه متفاوتی رابه کار می‌برند که مهم‌ترین آنها طوفان ذهنی است.
اکثر شرکت‌ها در بررسی ایده‌های تولید جدید، از مشارکت مدیران ارشد و تیم‌های متخصص بهره می‌برند. درهرحال، آنالیز ما نمی‌تواند این نوع فعالیت‌ها را نیز به موفقیت‌ شرکت نسبت دهد. پاسخگویان از منابع مختلف اطلاعاتی برای کاهش خطای تخمین بازار، در فرایند طراحی و توسعه محصول استفاده می‌کنند. مشتریان، مهم‌ترین منابع اطلاعاتی برای شرکت‌هایی هستند که آنالیز رقیب را دنبال می‌کنند. این گونه اطلاعات، کلید نوآوری و خلاقیت در شرکت‌ها محسوب می‌شوند.
اطلاعات، از طریق مشتریان و تنها از طریق تماس مستقیم به دست نمی‌آیند. ضمناً مفیدتر است که بخش بازاری با مشتریان در ارتباط باشد تا شکایات مشتریان را بررسی کند. اطلاعات جمع‌آوری شده از نیازهای مشتریان باید به صورت راهکارهای تولید جمع‌آوری شوند. برای این منظور، نیاز است که این داده‌ها به شاخص‌های فنی تبدیل شوند. هر دوی این فعالیت‌ها توسط شرکت‌های موفق، بسیار بیشتر از شرکت‌های ناموفق انجام شده است.
این گونه استنتاج می‌شود که در مسیر موفقیت شرکت‌ها، وجود روشی سیستمی در ترسیم پروژه‌های طراحی و توسعه محصول، بسیار حائز اهمیت خواهد بود، البته در صورتی که با بررسی ایده‌های اولیه آغاز شده است.
در پایان، می‌توانیم یافته‌های «هرستات» و دیگران را در خصوص فعالیت‌های مدیران ژاپنی، در ابتدای مرحله فازی و فرایندی خلاقانه، حمایت کرده و بسط دهیم.

پانوشت‌ها:
1 . Cooper and Kleinschmidt
2 . Tohoku
3 . customer surveys
4 . Quality function development
5 . front end
6 . Callahan J and Lasry
منابع:
1. Cooper RG and Kleinschmidt EJ (1986) An investigation into the new product process-steps. Deficiencies, and impact, Journal of Product Innovation Management, 3,3,71-85.
2. Herstatt C and Verworn B (2004) The Fuzzy Front End of Innovation. In: EITIM (ed.) Bringing Technology and Innovation into the Boardroom, Houndmills and New York: Palgrave MacMillan, pp. 347-373.
3. Khurana A and Rosenthal SR (1997) Integrating the fuzzy front end of new Product development, Sloan Management Review, 38, 2, 103-120.
4. Johne FA and Snelson PA (1988) Success factors in product innovation – a selective review of the literature, Journal of Product Innovation Management, 5,2, 114- 128.
5. Mishra S, Kim D, and Lee DH (1996) Factors affecting new Product success: cross- country comparison, Journal of Product Innovation Management, 13, 6, 530- 550






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 11:40 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
 

تحولات ساختاری- تکنولوژیک در اقتصاد جهانی و در بخش انرژی از جمله ضرورت تنوع بخشیدن به منابع تأمین انرژی، امنیت عرضه، رشد فزاینده مصرف انرژی در افق‌های بلندمدت و در کشورهای نوخاسته صنعتی و در حال توسعه، نگرانی نسبت به آلودگی‌های محیط زیست، افزایش سریع مصارف محصولات گوناگون پتروشیمیایی و... گاز را به منزله یک منبع انرژی و نهاده صنعتی ممتاز در عرصه اقتصاد جهانی مطرح کرده است. در ورای‌این اصل‌ایران در آینده با ملاحظه گستردگی بازار گاز در سطح بین‌المللی می‌تواند در فرایند بازآرایی اقتصاد ملی و بخش انرژی کشور به عرصه مبادلات جهانی گاز وارد شود. سیر صعودی مصرف انواع سوخت در بخش حمل و نقل و همچنین افزایش آلودگی‌ایجاد شده ناشی از خودروها، ضرورت استفاده از یک سوخت جایگزین را در‌این بخش نشان می‌دهد. در‌این بحث سعی شده است که اهمیت جایگاه گاز طبیعی فشرده (CNG) در میان سایر حامل‌های انرژی به عنوان سوخت خودروها نشان داده شود. گاز طبیعی از سوخت‌های جایگزینی است که از دهه 1920 مورد استفاده قرار گرفته، اما سهولت استفاده از سایر سوخت‌های فسیلی مایع باعث شد که از این سوخت، فقط در برخی از کشورها (مانند‌ایتالیا و شوروی سابق) استفاده شود. از دهه 1990، روند استفاده از این سوخت در میان کشورهای جهان سیر صعودی داشته است، به‌طوری که طی کمتر از یک دهه تعداد‌این خودروها به حدود 2 میلیون دستگاه رسیده است. وقوع بحران‌های نفتی، افزایش تعداد وسایل نقلیه و آلایندگی ناشی از آن، کاهش ذخایر نفتی و تصویب قانون‌های سخت مبارزه با آلودگی محیط‌زیست، منجر به آن شده است تا ساخت خودروهای کم‌مصرف و با آلایندگی کم و همچنین استفاده از سوخت‌های جایگزین در دستور کار مراکز تحقیقاتی جهان و به خصوص خودروسازان قرار گیرد. در‌این مطلب، به بیان دیدگاه مدیریتی بر نحوه استفاده از گاز طبیعی به عنوان یک انرژی نوین پرداخته و سپس از دیدگاه فنی نیز‌این موضوع بررسی می‌شود.


مقدمه‌ای بر گاز طبیعی
تحقق هدف‌های سه‌گانه تأمین گسترده‌تر گاز در مصارف انرژی داخلی، اجرای طرح‌های صیانتی تزریق گاز در میدان‌های نفتی و عهده‌دار شدن نقش و سهم منطقی در بازارهای صادراتی گاز مستلزم برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و مطالعات جامع است که بتواند جهت‌گیری‌های توسعه منابع گازی و بهره‌برداری مؤثر از ذخایر ارزشمند گاز کشور را تبیین کند.
پروژه مطالعات جامع گاز کشور با بهره‌گیری از اطلاعات مربوط به عملکرد صنعت گاز کشور در بیست سال گذشته و براساس طراحی و تدوین مدل‌های ریاضی به طرح چشم‌اندازی از آینده پرداخته است و در قالب آن عرضه و تقاضای حامل‌های مختلف انرژی و سهم هر یک از آنها در بخش‌های مختلف خانگی- تجاری، صنعت، کشاورزی و حمل ونقل در افق بیست سال‌اینده ارائه شده است.
مصرف سرانه گاز طبیعی در دو دهه گذشته با نوساناتی توأم بوده است و در دو قطب بزرگ مصرفی جهان یعنی امریکای شمالی و شوری سابق در جهت عکس یکدیگر حرکت کرده است. مصرف سرانه امریکای شمالی در دهه‌های 70 و80 با کاهش توأم بود. در صورتی که مصرف شوروی سابق افزایش داشته است.‌این روند با فروپاشی اتحاد شوروی معکوس شده است. در‌این دو دهه مصرف سرانه جهانی از رشد پیوسته‌ای برخوردار بود و در 1990 به حدود 30/0 تن معادل نفت بالغ شد و بعد از آن با روندی کاهشی (محدود) روبه‌رو شد.

پراکندگی و عمر ذخایر گاز طبیعی در جهان
حجم ذخایر تثبیت شده گاز طبیعی جهان طی سه دهه اخیر تقریباً 3 برابر شده و بررسی عمر ذخایر جهانی گاز در‌این دوره حاکی از افزایش عمر‌این ذخایر است. پراکندگی جغرافیایی ذخایر عبارتند از: شوروی سابق با میزان ذخایر تثبیت شده 56‌ تریلیون مترمکعب با حدود 40 درصد میزان ذخایر جهان، خاورمیانه با میزان ذخیره‌ای 2/45‌ تریلیون مترمکعب با حدود 4/32 درصد حجمی‌گاز جهان، آسیا و اقیانوسیه، با حجم ذخایر 5/9‌ تریلیون مترمکعب با حدود 7/6 درصد میزان جهانی گاز، قاره آفریقا با 4/9‌ تریلیون مترمکعب با حدود 7/6 درصد حجم جهانی ذخایر گاز الجزایر، هند و نروژ سایر میدان‌های عظیم را در اختیار دارند.

پتانسیل تولید و عرضه گاز طبیعی در جهان
تولید و عرضه گاز طبیعی در دهه گذشته در مقایسه با سایر حامل‌های انرژی مخصوصاً در مناطق خاورمیانه آفریقا، امریکای مرکزی از افزایش قابل توجه‌ای برخوردار بوده است، به‌طور کلی میزان تولید‌این نواحی در‌این دوره حدود 100 درصد رشد داشته لکن‌این میزان تولید با در نظر گرفتن ذخایر عظیم گازی مناطق فوق که دارای عمر متوسط بیش از 100 (صد) سال هستند هنوز بسیار ناچیز بوده که نشان دهنده توان بالقوه‌ای است که در صورت به‌فعل در آمدن قادر به تأمین مصارف بلندمدت انرژی جهانی خواهد بود. از جمله نکات مهم در ارتباط با ذخایر گازی، تمرکز بیش از 70 درصد‌‌این منابع در دو منطقه خاورمیانه و شوروی سابق (FSV) با ذخایر معادل 100‌ تریلیون مترمکعب است که از دیدگاه برنامه‌ریزی آتی انرژی جهانی بسیار حائز اهمیت است. رشد مصرف گاز در مقایسه با سایر حامل‌های انرژی و همچنین تجارت جهانی آن چه به طریق خط لوله (گاز طبیعی=NG) و یا حمل با کشتی (LNG) در دهه اخیر قابل بررسی است.
عمر ذخایر گاز‌ایران با روند تولید فعلی بیش از 200 سال براورد می‌شود که‌این امر مسئله صادرات گاز را مورد توجه قرار می‌دهد و نیز با انجام اکتشاف‌های جدید احتمالاً بر میزان‌این ذخایر ثابت شده درسال‌های‌‌اینده افزوده خواهد شد که نیاز به برنامه‌ریزی درازمدت دارد. 10 میدان عظیم گازی جهان به‌ترتیب بزرگی عبارتند از: میدان گاز گنبد شمالی (پارس جنوبی) که عظیم‌ترین میدان گاز جهان است و روسیه 5 میدان در اختیار دارد. ‌ایران نیز؛ با در اختیار داشتن پارس شمالی و جنوبی 2 میدان عظیم جهان را داراست، قطر (مشترک با‌ایران).

ذخایر گاز طبیعی در جهان
به‌طور کلی ذخایر گاز نیز همچون ذخایر نفتی به سه دسته تقسیم می‌شوند: ذخایر ثابت شده، ذخایر احتمالی و ذخایر ممکن. ذخایر ثابت شده، ذخایری هستند که اکتشاف در آنها به پایان رسیده و در حال حاضر در مرحله تولید و یا توسعه قرار دارند. ذخایر احتمالی به آن دسته اطلاق می‌شود که اکتشاف در آنها به پایان رسیده و به احتمال زیاد تحت شرایط فنی و اقتصادی فعلی قابلیت تولید را خواهند داشت. ذخایر ممکن نیز ذخایری هستند که شناخت زمین‌شناسی بر روی آنها صورت گرفته و معمولاً در جنب ذخایر ثابت شده یا احتمالی قرار دارند و ارقام ارائه شده صرفاً تخمین‌های کارشناسان زمین‌شناسی نفت و گاز است.
ذخایر گاز جهان در بیست سال گذشته از روند پایدار افزایشی برخوردار بوده است. کشف میدان‌های عظیم گازی مستقل در روسیه مانند اورنگری1، یامبرگ2 و بواننکوسکوی3 و همچنین میدان عظیم گازی پارس جنوبی درایران. در مجموع، عمر ذخایر گاز جهان با نرخ تولید فعلی حدود 65 سال براورد می‌شود و در مقایسه با عمر ذخایر نفتی که حدود 43 سال است، از وضعیت مطلوب‌تری برخوردار است. به‌این ترتیب قاره امریکا با 4/8‌ تریلیون مترمکعب حدود 1/6 درصد، امریکای جنوبی و مرکزی با ذخایر 7/5 ‌تریلیون مترمکعب حدود1/4 درصد، قاره اروپا با 5/5‌ تریلیون مترمکعب 4 درصد حجم ذخایر گاز جهانی را به خود اختصاص داده‌اند.

پیش‌بینی میزان عرضه و انتقال گاز طبیعی تا سال 2020
بررسی بازار گاز طبیعی جهان در یک دوره بلندمدت (تا سال 2020) و در قالب 7 منطقه جغرافیایی با در نظر گرفتن مشخصه‌های اقلیمی، اقتصادی، سیاسی و.... به تفصیل انجام گرفته است. متغیرهای تأثیرگذارنده بر پتانسیل عرضه گاز طبیعی در جهان را به‌طور کلی می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یک دسته متغیرهایی که به‌طور عام در تمامی مناطق، دارای اثری مشابه با عرضه خواهند بود (مانند چگونگی رشد اقتصادی و...) دسته دیگر متغیرهایی هستند که تنها به لحاظ خاص اقلیمی، سیاسی و اقتصادی و... در هر منطقه به عرضه آن منطقه خاص تأثیر خواهند گذارد و وجود چنین متغیرهایی، گرچه برای بهبود عرضه در آن مناطق خاص ضرورت خواهد داشت، اما برای سایر مناطق به عنوان یک شرط لازم (در مقطع مورد بررسی) مطرح نخواهند بود (مانند قوانین محدودکننده محیطی، بهبود تکنولوژی حفاری و اکتشاف و تولید منابع گاز و...). مهمترین متغیرهای مورد نظر عبارتند از:
* شرایط آب و هوایی هر منطقه
* سیاست‌های حال و‌‌اینده انرژی هر منطقه در رابطه با چگونگی الگوی مصرف انرژی در دوره‌های مختلف و نیز سیاست جایگزینی انواع انرژی‌ها به خصوص در بخش گاز طبیعی
* سیاست‌های صرفه‌جویی در مصرف انرژی (به خصوص گاز طبیعی)
* چگونگی امکانات توسعه انتقال و توزیع گاز طبیعی به مصرف‌کنندگان نهایی، شبکه‌های توزیع و انتقال داخلی و... امکانات صادراتی
* چگونگی قراردادهای عرضه گاز طبیعی در زمان حال و‌اینده و با توجه به برنامه توسعه صادرات در هر منطقه
* درصد بستگی به صادرات گاز طبیعی
* حجم ذخایر گاز طبیعی در هر منطقه
* نرخ تهی شدن منابع داخلی گاز
* قوانین هر منطقه در رابطه با مسائل زیست محیطی
* بهبود تکنولوژی حفاری و تولید و اکتشاف گاز طبیعی
* چگونگی تأمین مالی طرح‌های بالادستی بخش گاز طبیعی

قوانین و مقررات غیرمالیاتی کشورهای OECD در مورد گاز طبیعی
کشورهای عضو سازمان OECD که سه بازار عمده مصرف گاز طبیعی را در برمی‌گیرند، صرف‌نظر از مالیات زیادتر بر نفت و فراورده‌های آن به‌طور غیرمستقیم باعث مصرف بیشتر گاز طبیعی می‌شود، قوانین و مقرراتی نیز دارند که به تشویق مصرف گاز به جای مصرف نفت کمک می‌کند و منابع وارداتی را متعدتر می‌سازد. از جمله ‌این اقدامات می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
* اقدامات بین‌المللی برای جلوگیری از گرم شدن تدریجی جو کرده زمین از جمله گسترش استفاده از گاز طبیعی
* استفاده از گاز طبیعی در جهت کاهش آلودگی محیط‌زیست
* مالیات بر گاز طبیعی در سه منطقه عمده کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)
 کشورهای واردکننده نفت و گاز در سازمان OECD می‌خواهند قوانین و مقررات مالیاتی و غیرمالیاتی را طوری بنا کنند که وابستگی آنها به نفت کمتر شود و استفاده از گاز طبیعی را تا اندازه‌ای نسبت به نفت تشویق کنند.

ضرورت تدوین راهبرد بهره‌گیری از منابع گاز در‌ایران
ایران از منابع هیدروکربوری مایع و گازی قابل ملاحظه‌ای بهره‌مند است و ‌این دو حامل انرژی نقش اساسی و تعیین‌کننده‌ای در اقتصاد ملی و اقتصاد بین‌الملل دارند، از‌ این‌رو حفظ و صیانت از‌ این منابع و استفاده بهینه از آنها در بلندمدت، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
منابع نفتی ایران ثروتی است که چرخ‌های اقتصاد را به حرکت در می‌آورد و‌ این منابع باید از طریق اجرای برنامه‌های صیانتی دقیق و زمان‌بندی شده، حمایت شوند. از سوی دیگر، تأمین انرژی مورد نیاز کشور ضرورت گسترش مصرف گاز در کشور را توصیه می‌کند و ضرورت حضور در بازارهای بین‌المللی برای بهره‌مندی از مزیت‌های سیاسی و اقتصادی آن در بلندمدت، تفکر تعاملات بین‌المللی و تجارت گاز را مورد توجه قرار می‌دهد.
در بیش از20 سال پس از انقلاب (دوره 1380-1357) اقتصاد ملی دارای اولویت محض مصرف گاز در کشور بوده است. در‌این دوره صادرات به‌طور کامل قطع شده و برنامه‌های تزریق نیز به سبب محدودیت تولید و هزینه‌های بالای تزریق به‌طور کامل انجام نمی‌گرفت؛ بنابراین در‌ این دوره تزریق نشدن گاز به میدان‌ها هیچ ارتباط معناداری با برنامه‌های صادرات گاز نداشته است.

ضرورت تدوین بهینه‌سازی مصرف گاز در ایران
بهینه‌سازی مصرف گاز در‌ ایران، همواره در تفکر سیاست‌گذاران داخلی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده، اما تاکنون هیچ‌گونه برنامه راهبردی بلندمدت مدون درباره تبیین رفتار مصرفی و عملکردی، برای دستیابی به هدف‌های بلندمدت تعیین شده در‌ این راهبرد از سوی هیچ سازمان و ارگان رسمی که مورد حمایت مبانی قانونی اعلام نشده است و نبود چنین راهبردی، زمینه‌ساز تنوع آرا در زمینه چگونگی بهره‌گیری از منابع و صیانت از منابع و نیز تغییرات مقطعی آرا با استناد به سیاست‌گذاری‌های کوتاه مدت بوده است. نبود اتفاق آرا و به عبارتی نبود یک چراغ هدایتگر که بتواند شکل‌دهنده خط‌مشی‌ها به سوی هدف بلندمدت باشد، عامل مهم اتلاف سرمایه انسانی و مالی و نیز توسعه نیافتگی صنعت و‌ ایجاد هزینه‌های جبران‌ناپذیر فرصتی در آینده خواهد شد.
تعدد نقاط تصمیم‌گیری درباره برنامه‌های بلندمدت عرضه انرژی در داخل و خارج و نبود ارتباط تنگاتنگ و تعریف شده زیرمجموعه‌های صنعت، عاملی است که موجب بسیاری از تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و ساختاری، بدون در نظر گرفتن تأثیرهای بیرونی شده است. طرح‌های نفت و گاز، اعم از عملیات اجرایی درباره ساخت یک تاسیسات یا توسعه یک میدان و یا صادرات گاز، طرح‌هایی با هزینه‌بری بسیار بالا و بلندمدت هستند و واقعیت مربوط به جابه‌جا نشدن و تغییر هدف‌های طرح‌ها یکی از ویژگی‌های خاص صنعت نفت به شمار می‌رود؛ بنابراین وجود یک سازمان و تفکری واحد برای انسجام بخشیدن به روند انجام طرح‌ها به منظور تأمین هدف‌های بلندمدت خلأیی است که سال‌ها و بلکه دهه‌هاست که صنعت نفت را می‌آزارد.
از سوی دیگر، شفاف نبودن روابط تجاری شرکت‌های فرعی صنعت نفت، تعهدهای حمایت شده قانونی مشخصی را برای انجام تعهدهای شرکت‌ها در قبال یکدیگر در جریان فعالیت‌های تجاری ایجاد نمی‌کند و ‌این موجب می‌شود که بسیاری از مصالح ملی به علل مصالح شرکتی و ملاحظات عملیاتی که رعایت آن در هیچ جا تعریف نشده است، نادیده گرفته شوند. با توجه به مطالب گفته شده، تحقق نیافتن برخی از برنامه‌های پیش‌بینی شده به‌ویژه برنامه‌هایی که از نظر تأثیرهای بلندمدت از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند (برنامه‌های تزریق)، از نبود برنامه‌های راهبردی بلندمدت و نیز تصمیم‌گیری‌های مقطعی و سیاستی متأثر خواهند شد.
زمان نیز به عنوان یکی از ابعاد سیاسی و مهم در اجرای طرح‌ها و به‌ویژه طرح‌های بلندمدت برون مرزی اهمیت خواهد داشت، زیرا هزینه فرصت از دست رفتن زمان در بسیاری از موارد بسیار بالا و گاه جبران‌ناپذیر است. تأخیر در انجام طرح‌های تزریق گاز به‌ویژه در برخی میدان‌ها که در مراحل نهایی تولید قرار گرفته اند و یا توجه نکردن به بازارهای بین‌المللی و به‌ویژه منطقه‌ای گاز و تأثیرهای ناشی از تعاملات بین‌المللی گاز بر تعاملات سیاسی و اقتصادی کشور در بلندمدت، از جمله مواردی است که هزینه فرصت بسیار زیادی را به اقتصاد شرکتی و ملی تحمیل می‌کند.


تزریق گاز
تزریق گاز، همواره به عنوان اولویت مصرف در کشور مطرح بوده است، اما پیش‌بینی برنامه‌های تزریق باید با تکیه بر دانش فنی مخزن و نیز ضرورت‌های تزریق در چارچوب زمان و میدان مشخص و نیز پتانسیل‌های سرچاهی تزریق انجام پذیرد.
یکی از ویژگی‌های خاص بخش تزریق، ضرورت توجه خاص به براورد حجم و زمان تزریق به میدان‌ها به تفکیک هر میدان است، زیرا در صورت وجود پتانسیل‌های عملیاتی تزریق، خطا در براورد‌این دو متغیر (حجم و زمان تزریق هر میدان) آسیب‌های جبران‌ناپذیری را در بلندمدت به همراه خواهد داشت و در مواردی هرزروی ناشی از ‌این خطا می‌تواند شامل کل حجم ذخیره‌ای نفت میدان شود؛ بنابراین انجام براورد درباره میزان تزریق باید تنها با هدف صیانت از منابع نفت صورت پذیرد و نه آن که ابزاری برای جلوگیری از دیگر سیاست‌های خطای محتمل در چارچوب سیاست انرژی باشد.
تحقق نیافتن برنامه‌های پیش‌بینی شده تزریق به علل مختلف، نبود پتانسیل تزریق و یا نیاز نداشتن میدان‌ها به میزان مشخص تزریق، سایر بخش‌های اقتصاد داخلی و یا برنامه‌های صادرات را از برخورداری از‌ این حامل انرژی محروم می‌سازد.
نگرش ویژه به تقاضای داخلی بلندمدت گاز، از ابعاد‌ایجاد امنیت عرضه انرژی و نیز منافع اقتصادی ناشی از جانشینی، یکی دیگر از موضوع‌های بسیار مهم و اساسی در چارچوب سیاست‌های کلان صنعت نفت به‌شمار می‌رود؛ بنابراین تعریف صحیح و دقیق این متغیر در بلندمدت به گونه‌ای که پیش‌بینی بلندمدت «کمتر از واقع» امنیت عرضه انرژی کشور را به خطر نیندازد و پیش‌بینی بلندمدت «بیشتر از واقع» آن مانع از جذب گاز در دیگر بخش‌های مصرف ( تزریق، صادرات و...) نشود، اهمیت ویژه‌ای دارد.
حرکت‌های بسیار سریع در برخی از بخش‌های مصرف (به عنوان نمونه صادرات)، بدون هماهنگی با بخش‌های بالادستی و بدون در نظر گرفتن پتانسیل تقاضای دیگر بخش‌ها خطرهای جدی و جبران‌ناپذیر زیر را به همراه دارد:
* در صورت نبود امکان عرضه گاز به طرح‌های صادراتی براساس قراردادهای منعقد شده، پیشینه تجاری ایران نه تنها در بخش گاز که در فعالیت‌های تجاری به میزان عمده‌ای آسیب خواهد دید و هزینه‌های اقتصادی سنگینی به کشور تحمیل می‌شود.
* در صورت کمبود عرضه گاز به بخش‌های داخلی اقتصاد و تحقق کامل طرح‌های متعهد شده صادراتی، ضررهای اقتصادی ناشی از جانشین نشدن گاز با سایر فراورده‌ها ی نفتی و نیز اثرهای روانی و اجتماعی‌این موضوع جبران‌ناپذیر خواهد بود.

ایران و نحوه مصرف ذخایر گاز
با توجه به ویژگی‌های خاص آب و هوایی کشور،‌ایران می‌تواند با انعقاد قراردادهای فصلی، حداکثر منافع اقتصادی و تجاری را به دست آورد، اما انعقاد قراردادهای بلندمدت تمام فصل باید با در نظر گرفتن ملاحظات پتانسیل تقاضا در اقتصاد ملی و برنامه‌های تزریق انجام پذیرد. از سوی دیگر، باید ویژگی‌های ژئوپولتیک ایران و دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه و نیز کشورهای جنوب آسیا را که متقاضیان بزرگی مانند هند و پاکستان و عرضه کنندگان بزرگی مانند قطر و امارات را در خود جای داده است نیز همواره مدنظر قرار دهیم.
ویژگی‌های ژئوپلیتیک ایران فضای سیاسی حاکم بر کشورهای همجوار‌ ایران (منطقه خاور میانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا) و طرح‌های توسعه‌ای صادرات گاز در منطقه خاورمیانه (طرح دلفین) و آسیای مرکزی (طرح انتقال گاز ترکمنستان به هند و پاکستان)، عواملی هستند که باید در مطالعه فرصت‌های صادراتی گاز‌ ایران به دقت مورد توجه قرار گیرند. ایران با توجه به حجم ذخیره‌ای بسیار زیاد گاز، مورد توجه کشورهای متقاضی گاز بوده است، اما‌ این را باید به خاطر داشت که ایران کشوری است با جمعیت نزدیک به 70 میلیون نفر که دارای مصرف سرانه انرژی به میزان 2300 کیلوگرم معادل نفت خام و مصرف سرانه نفت و گاز به میزان 1172 کیلوگرم و 1096 کیلوگرم معادل نفت خام (2004) است. از سوی دیگر، از آنجا که میدان‌های نفتی کشور در نیمه دوم عمر خود به سر می‌برند، گاز مورد نیاز برای تزریق نیز تا پایان برنامه پنجم توسعه به بیش از 300 میلیون مترمکعب در روز خواهد رسید؛ بنابراین با توجه به برنامه‌های پیش‌بینی شده تولید،‌ ایجاد هماهنگی و توازن عرضه و تقاضای گاز در بلندمدت نیازمند دقت در براورد پتانسیل‌های تقاضا و اولویت‌بندی انجام طرح‌ها و حجم بخشی مصرف با توجه به در نظر گرفتن ملاحظات صیانت از منابع، امنیت عرضه انرژی و حصول سهم مناسبی از بازار در زمان مناسب دارای حداقل هزینه فرصت است.
ملاحظات بالا هیچ‌گونه ارتباط نامتوازنی با یکدیگر نمی‌توانند داشته باشند و هیچ‌گونه تعارضی میان صادرات و مصرف گاز در داخل و یا تزریق و دیگر شکل‌های مصرف وجود نخواهد داشت، به شرط آن که پتانسیل تقاضای هر یک از بخش‌های مصرف‌کننده به‌درستی و با توجه به پتانسیل جذب تعیین شود. گفتنی است همان اندازه که «کم تخمینی» هر یک از پتانسیل‌های تقاضا می‌تواند در آینده مشکل‌ساز باشد، «بیش تخمینی» آن، هزینه‌های فیزیکی و فرصتی سنگین‌تری را به کشور تحمیل می‌کند.

ضرورت تبیین راهبرد بخش انرژی و به‌ویژه گاز طبیعی
در‌این زمینه، تأکید بر موارد زیر مورد نظر است:
* تبیین راهبرد عرضه گاز با در نظر گرفتن اصل صیانت از منابع
* تبیین راهبرد صیانت از منابع نفت و گاز با در نظر گرفتن اصول انتخاب بهینه منابع عرضه کننده با توجه به ویژگی‌های جغرافیایی میدان‌ها (اولویت میدان‌های مشترک)، برداشت بهینه از منابع و اعمال سیاست‌های حمایت‌کننده حفظ و افزایش نرخ تولید از طریق انجام بهنگام برنامه‌های صیانتی
* تبیین راهبرد تقاضای گاز با در نظر گرفتن منافع ملی از ابعاد اقتصادی، اجتماعی و رفاهی و امنیت عرضه انرژی در داخل با بهره‌گیری از ابزارهای مؤثر مدیریت تقاضا
* تبیین راهبرد صادرات گاز با در نظر گرفتن منافع ملی، امنیت ملی و امنیت عرضه انرژی در داخل
* تبیین راهبرد تزریق گاز براساس مطالعات جامع در راستای منافع ملی در بلندمدت
* اولویت گذاری مصرف گاز در داخل و خارج در چارچوب سیاست‌گذاری‌های اقتصاد کلان و منافع ملی و امنیت.

لزوم توجه به مقوله تولید فراورده‌ها ی گازی و جلوگیری از خام فروشی
مقدار ذخایر اثبات شده‌ی گاز دنیا حدود 140 تریلیون مترمکعب است که حدود 30 درصد آن در منطقه خاورمیانه قرار دارد. از آن جمله می‌توان به بزرگترین مخازن گازی جهان نظیر پارس جنوبی و میدان گازی شمال کشور اشاره کرد. با وجود این ذخایر گازی، طبق آمار (SRI)، خاورمیانه تنها 9 درصد بازار محصولات گازی جهان را در اختیار دارد. هزینه حمل 3 تریلیون BTU گاز (LNG)، بیش از هزینه حمل 130 تریلیون BTU، نفت خام گاز طبیعی، سوختی پاک و خوراکی مناسب برای صنایع شیمیایی است؛ اما به‌دلیل ویژگی‌های خاص خود، انتقال آن به سمت بازار مصرف دشوارتر و گرانتر از انتقال نفت خام است. این مسئله ناشی از مشکلاتی نظیر نبود بازار امن و مناسب، هزینه بالای حمل و نقل و گران و پیچیده بودن تکنولوژی‌های انتقال نظیر LNG و خطوط لوله است. به عنوان مثال یک کشتی LNG، حدود 33 میلیون گالن LNG با ارزش گرمایی حدود 3 تریلیون BTU جابجا می‌کند، در حالی که یک کشتی نفتکش (که ساده‌تر و ارزانتر نیز هست) 2/2 میلیون بشکه نفت خام با ارزش گرمایی برابر با 130 تریلیون BTU را انتقال می‌دهد که حاکی از بالا بودن هزینه انتقال گاز طبیعی است. علاوه بر این، مشکلات زیست‌محیطی تولید و انتقال LNG و همچنین هزینه بالا و ضرورت رعایت مسایل ایمنی سایر روش‌های صادرات گاز نظیر خط لوله و هیدرات، صادرات گاز را با مشکلات بیشتری روبرو می‌سازد.
از این رو، تبدیل گاز طبیعی به مواد شیمیایی و جایگزین کردن صادرات این مواد به جای صادرات گاز، علاوه بر اینکه بازار فروش مناسب و مطمئنی دارد، ارزش افزوده بیشتری را نصیب کشور صادرکننده نموده و مشکلات صادرات گاز را نیز به همراه ندارد. گاز طبیعی به محصولات با ارزش نیز، به‌دلیل ترکیبات موجود در گاز طبیعی با مشکلات خاصی روبروست. گاز طبیعی محتوی بیش از 90 درصد متان، حدود 6 درصد اتان و 4 درصد از سایر هیدروکربن‌ها است، که تنها 6 درصد اتان آن جهت تولید محصولات شیمیایی مورد مصرف قرار می‌گیرد. تکنولوژی‌های مرسوم در صنایع پتروشیمی، قابلیت تولید الفین‌ها و محصولات پتروشیمیایی را فقط از گاز مایع و اتان موجود در گاز طبیعی دارند. از این‌رو، با تکیه بر فرایند های فعلی پتروشیمیایی، نمی‌توان ارزش افزوده موجود را چندان ارتقا داده و مشکلات صادرات گاز را کاهش داد. بنابراین باید به دنبال تکنولوژی‌های جدیدی بود که توانایی تبدیل متان موجود در گاز را به فراورده‌ها ی با ارزش داشته باشد. در این صورت، علاوه‌بر رفع مشکل صادرات گاز طبیعی به‌صورت خام، 90 درصد آن به مواد با ارزش افزوده بالا تبدیل می‌شود و درآمد حاصله از چند سنت به ازای هر فوت مکعب به ده‌ها دلار در هر فوت مکعب خواهد رسید. این تکنولوژی‌های جدید که به تبدیلات گازی موسوم‌اند شامل روش‌ها، فرایند ها و تکنولوژی‌هایی هستند که متان گاز طبیعی را در چند زنجیره ارزش به حداقل 200 محصول با ارزش شیمیایی تبدیل می‌کند. معمول‌ترین این فرایند ها به شرح زیر است:

1- تکنولوژی‌های تولید متانول در ظرفیت‌های بالا (مگامتانول)
متانول از متان گاز طبیعی تولید می‌شود و دارای کاربردهای متنوعی است. عمده‌ترین مصرف این ماده، تولید مواد شیمیایی است. البته متانول کاربردهای دیگری نظیر استفاده در خودروها به‌عنوان سوختی پاک را نیز داراست. لکن هزینة نسبتاً بالای تولید آن به روش‌های معمول، این قبیل کاربردهای متانول را غیراقتصادی ساخته است. یکی از روش‌های اقتصادی و نوین تولید متانول، استفاده از واحدهای مگامتانول (واحدهای تولید در ظرفیت‌های بالا) است. این واحدها، به‌دلیل هزینه بسیار پایین‌تر جهت ساخت، استفاده از کمپروسورهای کوچکتر و استفاده بهینه از گرما و انرژی در فرایند، متانولی تولید می‌کنند که به مراتب ارزان‌تر از متانول تولیدی واحدهای معمولی است. طبق پیش‌بینی‌ها در سال 2008، بیش از 30 درصد متانول دنیا از طریق واحدهای جدید مگامتانول با ظرفیت بیش از 4500 تن در روز تأمین می‌گردد. متانول ارزان حاصله را می‌توان در تولید اسید استیک، (MTBE ماده جایگزین سرب بنزین) و همچنین به‌عنوان سوخت خودروها مورد استفاده قرار داد. همچنین با استفاده از تکنولوژی‌های نوین که در قسمت‌های بعد معرفی خواهند شد، می‌توان این ماده را به مواد باارزشی نظیر اتیلن، پروپیلن و DME تبدیل نمود.

2- تکنولوژی‌های تبدیل متانول به اتیلن و پروپیلن (MTO, MTP)
یکی از فرایند هایی که تبدیل متان را به محصولات باارزشی نظیر الفین‌ها میسر می‌کند، MTO است که متانول خام را به اتیلن و پروپیلن تبدیل می‌کند. در طی این فرایند، در مرحله اول، گاز طبیعی به متانول خام تبدیل شده و در مرحله دوم متانول حاصله از طریق واکنش کاتالیستی به اتیلن و پروپیلن تبدیل می‌گردد. اتیلن و پروپیلن تولیدی با خلوص بالای 97 درصد است و می‌توان آن را به‌راحتی جدا ساخت و به واحد پلیمرسازی فرستاد. گرچه تکنولوژی‌های دیگری نظیر OCM برای تبدیل متان به اتان و پس از آن الفین‌ها وجود دارند، اما این فرایند ها در مقایسه با فرایند MTO از بازده پایین‌تر و صرفه اقتصادی کمتری برخوردار هستند. در حال حاضر، تحقیق و توسعه برروی فرایند MTO در شرکت‌های هیدرو (نروژ)، UPO و لورگی به طور موفقیت‌آمیزی پیگیری می‌شود. یک نمونه از پلنت تبدیل متانول به اولفین به‌وسیله شرکت هیدرو در نروژ نصب شد ه است. این واحد روزانه حدود 750 هزار تن متانول را به عنوان خوراک مصرف می‌کند که عمدتاً از گاز سنتز حاصله از گاز طبیعی به‌دست می‌آید. شرکت لورگی نیز در حال مذاکره با برخی شرکت‌ها در کشورهای قطر و ترینیداد و توباگو برای احداث واحدهای تبدیل متانول به الفین در این کشورها است. بهترین مناطق برای احداث این واحدها، مناطق مجاور میادین بزرگ گاز طبیعی است که قیمت گاز آنها کمتر از یک دلار برای هر میلیون BTU می‌باشد.






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 11:30 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 3- تکنولوژی تولید دی‌متیل‌اتر (DME)
دی‌متیل‌اتر، مولکول ساده اتر با فرمول CH3-O-CH3 است. این ماده را می‌توان مانند LPG به کار برد. اشتعال این ماده نیز مانند گاز طبیعی است. در این ماده، مقدار NO2 و مشتقات سولفور بسیار پایین و کمتر از 15ppm است. این موضوع نشانگر مزیت زیست‌محیطی DME است که یک انرژی چندمنظوره پاک (تمیز) برای قرن 21 به‌شمار می‌رود. DME یک ماده غیرسمی است و در حال حاضر به‌عنوان ماده سرمازا و مولد فشار به‌عنوان جانشینی برای کلروفلئور کربن استفاده می‌شود. این ماده ساده‌ترین اتر تولید‌ شده از متانول (ساده‌ترین الکل حاصل از سنتز گاز) است.
هم‌اکنون، در بیش از 13 کارخانه تجاری، DME از طریق دی‌هیدرات کردن (آب‌زدایی) متانول به دست می‌آید. میزان تولید DME به این روش، 10 هزار تن در روز در ژاپن و 150 هزار تن در روز در جهان است. ویژگی‌های خاص DME سبب شده است که به‌عنوان جذاب‌ترین جایگزین (LPG گاز مایع) و نفت کوره و به‌عنوان یک سوخت پاک بدون SOX و دود شناخته شود. در حال حاضر، در ژاپن DME صرفاً به‌عنوان یک ماده (اسیدی) مولد فشار، در کارخانه‌هایی با مقیاس کوچک، تولید می‌شود. اما با توجه به ویژگی‌های خاص آن، بازارهای DME در آینده بسیار گسترده‌تر خواهد بود. مهمترین ویژگی DME علاوه‌بر خصوصیات شیمیایی آنکه منجر به ایجاد بازارهای متعددی برای آن خواهد شد، هزینه سرمایه‌گذاری کمتر آن نسبت به پروژه‌های LNG و GTL است. برخی از بازارهای بالقوه DME عبارتند از:
* سوخت نیروگاه‌ها
* جایگزینی در بازارهای LPG
* جایگزینی در بازارهای نفت کوره
* جایگزینی با گازوئیل در خودروهای سنگین بدلیل ستان بالا
* سوختی برای سلول‌های سوختی

4- تبدیل گاز به فراورده‌های مایع (GTL)
امروزه یکی از راه‌کارهای مهم در انتقال گاز طبیعی، استفاده از روش تبدیل گاز به فراورده‌های مایع (GTL) است. در سال‌های اخیر، پیشرفت‌های قابل توجهی در تکنولوژی GTL به‌دست آمده است؛ به‌طوری که، این فناوری را به‌عنوان یک گزینه مناسب و اقتصادی برای بهره‌برداری از ذخایر گازی مطرح ساخته است. فرایند Fischer-Tropsch، به عنوان اصلی‌ترین فرایند GTL، شامل سه مرحله است:
* تولید گاز سنتز (Syngas)
* تولید هیدروکربن‌های خطی
* مرحله پالایش و بهبود کیفیت ‌هیدروکربن‌های خطی
حجم گاز طبیعی مورد نیاز برای تولید یک بشکه GTL در حدود 1هزار فوت مکعب است. از نقطه نظر صرفه اقتصادی، تولید GTL از گازهای سوزانده شده و میادین گازی کوچک و متوسط در رتبه نخست جای می‌گیرد و به دنبال آن تولید این فرآورده از گازهای طبیعی میادین بزرگ گازی دارای صرفه اقتصادی بیشتری است. مقایسة GTL با فراورده‌ها ی حاصل از نفت خام، حاکی از مرغوبیت فراورده‌ها ی حاصل از تبدیل گاز نسبت به فراورده‌ها ی پالایشی نفت خام است. نفت گاز حاصل از GTL دارای درجه ستان مناسب و کیفیت بالاتری نسبت به نفت گاز حاصل از تصفیه نفت خام است. کیفیت بهتر و درجه خلوص بیشتر، از جمله مشخصات محصولات حاصل از GTL است.

عملکرد ایران از لحاظ سوخت گاز طبیعی؛ مشکلات و هزینه‌ها
مشکلات ناشی از مصرف بنزین و گازوئیل، مسئولان ذیربط را بر آن داشت تا در سال‌های اخیر، استفاده از گاز طبیعی در وسائط نقلیه سبک و سنگین را تجربه کرده و برنامه‌هایی برای گازسوز کردن ناوگان حمل و نقل کشور تدوین کنند. برطبق برنامه تدوین شده توسط سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت که در دست اجراست، تا پایان سال 1384 می‌بایستی 554 هزار خودرو گازسوز در ایران تولید و یا تبدیل شوند. این در حالی است که بنا به گفته کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، طی سال‌های 1379 تا سال‌های 1382، افزون‌بر 140 میلیون دلار و نیز 6/17 میلیارد ریال صرف گازسوز کردن خودروها شده که در راستای برنامه‌ریزی برای گازسوز کردن 2000 هزار دستگاه خودرو بوده است (حیات نو اقتصادی 3/9/82). علاوه‌بر این، شورای اقتصاد در ماه‌های پایانی سال 1380، تولید 650 هزار خودرو CNGسوز را تصویب کرد که تأمین هزینه 944 میلیون دلاری آن در کنار 344 میلیون دلار هزینه احداث جایگاه سوخت‌رسانی، از طریق منابع داخلی و یا بیع متقابل انجام خواهد شد. با وجود چنین برنامه‌ریزی‌هایی، محدود بودن تعداد خودروهای گازسوز شده و همچنین کمبود ایستگاه‌های سوخت‌رسانی راه‌اندازی شده، نشان می‌دهد که ایران در اجرای برنامه توسعه وسایل نقلیه گازسوز، چندان موفق عمل نکرده است؛ امری که خود مسئولان نیز به آن اذعان دارند. سرعت کند گازسوز کردن خودروها، وجود مشکل انبار کردن گاز جهت استفاده خودروهای گازسوز، وجود تنها یک پمپ گازرسانی به اتوبوس‌ها در تهران و در نتیجه محدودیت استفاده از اتوبوس‌های گازسوز و بلااستفاده ماندن تعدادی از این اتوبوس‌ها (معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران) و ناهماهنگی میان ارگان‌ها، سازمان‌ها و نهادهای درگیر با مسئله گازسوز کردن، نظیر شرکت واحد و خودروسازان و وجود تجربه‌ای نامناسب در زمینه LPG در ذهن مردم، نمونه‌ای از مشکلاتی است که مانع موفقیت طرح گازسوز کردن خودروها در ایران شده است. به اعتقاد کارشناسان، مسئله تغییر سوخت مورد استفاده در حمل و نقل کشور، کاری گسترده است که تنها با اجرای برنامه‌ای درازمدت و هدف‌دار که توسط کارشناسان ذیربط تهیه شده و با دقت و هماهنگی اجرا شود، امکان‌پذیر خواهد بود.

تجربه دیگر کشورها
براساس گزارش ارائه شده از سوی انجمن اروپایی خودروهای گازسوز، «دولت‌ها برای اینکه بتوانند از ابتدا در تدوین برنامه‌های جدید حمل و نقل گازسوز موفق شوند، باید از تجارب موفقیت‌ها و شکست‌های دیگران، استفاده‌ای مدبرانه کنند. دولت‌ها می‌توانند با مطالعه تجارب کشورهای دیگر، معقول‌ترین راه گسترش خودروهای گازسوز را در کشور خود، به بهترین نحو پیش‌بینی کنند». نتیجه‌ای که از بررسی کلی سیاست دولت‌های موفق در این زمینه نظیر: آرژانتین، امریکا، استرالیا، کانادا، بلژیک و انگلستان به دست می‌آید، این است که دولت‌ها در مسئله گازسوز کردن خودروها، باید با استفاده متعادل از وسایل و روش‌ها، درباره سیاست‌های حمل و نقل تصمیم‌گیری کنند. اگر ترکیب سیاست‌ها و چگونگی اجرای آنها نامناسب طراحی شود، به‌طور ناهماهنگ به‌کار گرفته شود و یا دارای قدرت عمل ضعیفی باشد، سیاست‌گذاری‌ها به هدف نهایی نرسیده و با شکست روبه‌رو خواهد شد. زمان‌بندی اجرا و اعمال سیاست‌ها- اینکه چه زمانی شروع می‌شوند و چگونه خاتمه می‌یابند- نیز تأثیری عمده در موفقیت سیاست‌های دولت دارد. در ادامه، یکی از عوامل مهم مؤثر در اجرای کارامد سیاست‌ها، معرفی شده است.

لزوم ائتلاف گروه‌های ذینفع
مسئله تغییر سوخت مورد استفاده در حمل‌ونقل یک کشور، کاری وسیع است که تنها با همکاری و توجه طرف‌های ذینفع و برنامه‌ریزی‌های مؤثر امکان‌پذیر می‌شود به نحوی که تمامی گروه‌های مرتبط با آن، از تغییرات جدید منتفع خواهند شد. دولت، تأمین‌کنندگان گاز طبیعی، تولیدکنندگان خودروها، سازندگان تجهیزات وسایل نقلیه گازسوز و جایگاه‌های سوخت‌رسانی و مهمتر از همه مصرف‌کنندگان، گروه‌هایی هستند که با گازسوز کردن خودروها در ارتباط‌اند. از این‌رو، وجود ساختارهای هماهنگ‌کننده‌ای که منافع، نیازها و مشکلات این گروه‌ها را شناخته و متولی امر توسعه و گسترش خودروهای گازسوز و تسهیلات مورد نیاز آنها باشد، امری ضروری است. عملکرد و برنامه‌های این‌گونه ائتلاف‌ها، نظیر انجمن خودروهای گازسوز امریکا (NGVC) که به‌طور مستقیم با شرکت گاز امریکا، انستیتو تحقیقات گاز، سازمان اداری حمل و نقل فدرال، سازمان اداری ایمنی ترافیک و موسسات غیرانتفاعی و صنایع خصوصی، در حال همکاری و عقد قرارداد است، می‌تواند الگویی مناسب برای بهبود و سامان دادن به برنامه‌های گازسوز کردن خودروها در کشور ما باشد. انجمن خودروهای گازسوز امریکا به منظور گسترش استفاده از خودروهای گازسوز، به فعالیت‌های ویژه زیر پرداخته است:
* رایزنی با مسئولان و قانونگذاری
* حمایت از سازندگان تجهیزات و تلاش برای شناخت نیازها و رفع مشکلات آنها
* حمایت از توسعه و تدوین استانداردهای لازم
* تلاش برای گسترش بازار مصرف گاز به عنوان سوخت از طریق آگاه‌سازی، ایجاد سایت، فعالیت‌های تبلیغی و تسهیلات ویژه
* فعالیت در زمینه تحقیق و توسعه فناوری خودروهای گازسوز و جایگاه‌های سوخت‌رسانی
وجود این‌گونه ساختارهای هدفمند موجب شده است تا امریکا با وجود ذخیره گازی حدود یک پنجم ذخایر گاز کشور ما، بیش از 100 هزار خودرو را گازسوز کرده و در آینده نیز ناوگان حمل و نقل شهرهایی بزرگ همچون کالیفرنیا را به‌طور کامل گازسوز کند. احداث یک جایگاه سوخت‌رسانی به ازای هر 56 خودرو، نشان از توسعه‌ای هماهنگ و همه جانبه در این طرح دارد. مسئله وجود چنین ائتلاف‌هایی که پیگیری همه‌جانبه را در زمینه گازسوز کردن خودروها برعهده دارند، در کشورهای اروپایی، روسیه و استرالیا نیز مشاهده می‌شود. در کشور ما نیز تشکیل ائتلافی با نقش‌ها و فعالیت‌های برشمرده، متشکل از تمامی گروه‌هایی که به نحوی با این مسئله مرتبط هستند، مثمرثمر خواهد بود. براساس نظر کارشناسان و مسئولان مرتبط، وجود و تشکیل چنین ائتلافی در ایران کاملاً ضروری است، اما مبنای چنین ائتلافی می‌بایستی دولتی باشد، زیرا علاوه‌بر اینکه زیرساخت کشور ما دولتی است، نهادهایی که درگیر مسئله گازسوز کردن خودروها هستند، غالباً دولتی بوده و یا به نحوی به دولت وابسته‌اند. چنین ائتلافی اگر در کشور شکل بگیرد، باید از طریق دولت و حداقل در سطح یک وزارتخانه انجام پذیرد.


مقایسه فرهنگسازی استفاده از سوخت گاز طبیعی در ایران و دیگر کشورها
تغییر هر نوع شیوه متداول که عادت زندگی مردم شده است، نیازمند فرهنگ‌سازی و فعالیت‌های تبلیغاتی و آگاه‌کننده است. بویژه در مورد بهره‌گیری از سوخت گاز طبیعی با توجه به سخت‌تر بودن استفاده از آن، فرهنگ‌سازی ضرورت بیشتری پیدا می‌کند. مقایسه میان فرهنگ‌سازی و فعالیت‌های تبلیغاتی ایران و کشورهای موفق در این زمینه بسیار تأمل برانگیز است. در حالی که کشورهایی نظیر امریکا، فعالیت‌های گسترده‌ای در این زمینه انجام داده‌اند، تهیه تنها چند پوستر تبلیغاتی غیرحرفه‌ای، راه‌اندازی سایتی تازه تأسیس و نیز پخش تیزرهای تلویزیونی یکنواخت و پرخرج، نشان از کم توجهی مسئولان کشور ما به این امر دارد.

فرهنگ‌سازی امریکا در زمینه گسترش خودروهای گازسوز
انجمن خودروهای گازسوز امریکا (NGVC) که نهاد اصلی فعال در زمینه گازسوز کردن خودروهای این کشور است، فرهنگ‌سازی را یکی از ضرورت‌های طرح جایگزینی سوخت‌های فسیلی با گاز طبیعی می‌داند. اعضای انجمن بر این عقیده‌اند که عامل اصلی روی آوردن مردم به خودروهای گازسوز با توجه به برخی محدودیت‌های این خودروها، آشنایی با امتیازات و منافع ملی و فردی استفاده از این نوع سوخت است. از این‌رو، انجمن خودروهای گازسوز امریکا برای انجام این مهم، اقدام به ایجاد کمیته‌ای به‌نام «کمیته برنامه‌های ارتباطی» کرده است. این کمیته در راستای اهداف خود، وجود برنامه‌ای جامع برای گسترش فرهنگ استفاده از خودروهای گازسوز، را ضروری تشخیص داده و فعالیت‌های مستمر و مقطعی ویژه‌ای را در زمینه تحقق اهداف تعیین شده، تعریف کرده است که عبارتند از:
* ایجاد و توسعه وب‌سایت انجمن خودروهای گازسوز
* گسترش برنامه‌های رسانه‌ای
* استفاده از دیگر وسایل ارتباطی انجمن
* پخش جراید
* انتشار مستقیم اخبار و مقالات
* انتشار بولتن‌های ویژه سوخت گاز طبیعی
* خبرنامه ویژه دفاتر حمل و نقل سنگین
* برگزاری همایش‌های مختلف
مطالعه و بررسی راه‌های اطلاعات‌رسانی سریع، مفید و مختصر به مشتریان و تمامی حوزه‌هایی که به نحوی با مسئله خودروهای گازسوز در ارتباط هستند، یکی از ضروریات فرهنگ‌سازی در این زمینه به شمار می‌آید. فعالیت‌های تبلیغی و ارتباطی انجمن NGVC می‌تواند به عنوان الگویی برای فرهنگ‌سازی، توسط سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت و دیگر بخش‌های مرتبط، دنبال شود. پیگیری این امر در صورتی ثمربخش خواهد بود که مسئولان کشور ما نیز همانند مسئولان NGVC، تلاش هر چه بیشتر در زمینه فرهنگ‌سازی و آشنایی مردم با مزایای استفاده از سوخت گاز طبیعی را، نوعی سرمایه‌گذاری تلقی کنند که در نهایت به گسترش حوزه استفاده از خودروهای گازسوز منجر می‌شود.

راه‌های گسترش استفاده از خودروهای گازسوز
1. توجه به سیاست‌های تشویقی مالی
به کار بردن سیاست‌های مالی مشوق مردم در استفاده از خودروهای گازسوز، ابزاری مورد استفاده در کشورهای موفق است. سیاست‌های تشویقی مالی با تأمین منافع شخصی، مصرف‌کننده را به سمت استفاده از خودروهای گازسوز سوق می‌دهد. این سیاست‌ها به شکل‌هایی مختلف اعمال می‌شوند که برخی از آنها عبارتند از:

الف- مالیات
اکثر گروه‌های درگیر با مسئله گازسوز کردن خودروها در جهان، با اخذ مالیات از گاز طبیعی جایگزین سوخت‌های فسیلی مخالفند، زیرا اخذ هرگونه مالیات از سوخت و یا خودروهای گازسوز، می‌تواند اثراتی منفی به همراه داشته باشد که سبب کاهش سریع و مخرب میزان مصرف سوخت گاز طبیعی می‌شود. لذا تقبل هزینه‌های افزوده شده برای گازسوز کردن از سوی سازمان بهینه‌سازی و عرضه خودروهای بنزین‌سوز و گازسوز با قیمت یکسان از سوی شرکت‌های خودروسازی، می‌تواند حرکتی مثبت در این زمینه باشد.

ب- معافیت‌های ترافیکی
معافیت خودروهای گازسوز از برخی قوانین ترافیکی (مانند مجاز بودن به عبور و مرور در مناطق طرح ترافیک و استفاده از مزایایی نظیر پارکینگ مجانی)، علاوه‌بر مزایای اقتصادی و زیست‌محیطی، مزایای فردی و روزمره‌ای را نیز برای استفاده‌کنندگان خودروهای گازسوز به همراه خواهد داشت. در برخی کشورها نظیر: فرانسه، ایتالیا و انگلستان، در روزهایی که خطر آلودگی هوا بیشتر است، رفت و آمد به برخی نقاط مرکزی شهر ممنوع می‌شود. با این وجود، رانندگان خودروهای گازسوز از این محدودیت‌ها مستثنی هستند. همچنین، معافیت از پرداخت عوارض بزرگراه‌ها و اتوبان‌ها از دیگر سیاست‌های تشویقی است.

2. الگوسازی
دولت‌ها می‌توانند برای تغییر میل عمومی به سوی استفاده از سوخت‌های جایگزین، به صورت مستقیم نیز نقش مهمی ایفا کنند. این امر از روش‌های مختلفی نظیر تبدیل یا خریداری خودروی جدید با سوخت جایگزین برای مسئولان، قابل حصول باشد. به عنوان نمونه، در کانادا هیئت وزیران از خودروهای با سوخت گاز طبیعی و پروپان استفاده می‌کنند، زیرا بر این عقیده‌اند که اگر مسئولان در ناوگان حمل و نقل خود از این خودروها بهره بگیرند، احتمالاً عده زیادی از مردم نیز از این الگو پیروی می‌کنند. به علاوه، زمانی که دولت شروع به خریداری خودروهای مصرف‌کننده سوخت جایگزین کند، شرکت‌های تولیدکننده قطعات اصلی، به تولید خودرو برای بازار جدیدی که متقاضی زیادی دارد، ترغیب می‌شوند. در نتیجه زیرساخت‌های مورد نیاز نیز توسعه می‌یابد.
این الگوسازی را می‌توان در کلاس‌های درسی نیز به اجرا گذاشت. می‌توان از طریق آموزش جامعه دانش‌آموزی در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها، آنها را با مزایای استفاده از خودروی گازسوز در مقابل خودروهای بنزینی و تأثیر استفاده از این خودروها در منافع ملی و حتی شخصی آشنا کرد. برگزاری همایش‌های مستمر و هدفمند نیز در دانشگاه‌ها، علاوه‌بر پیوند این صنعت با دانشگاه و جوامع علمی، نوعی وسیله تبلیغی به‌شمار می‌آید.

نتیجه
در کشور ما، شرکت گاز خودرو، متولی اصلی طرح گازسوز کردن خودروهاست. گرچه این شرکت برنامه‌ریزی‌های نسبتاً مناسبی در این زمینه انجام داده و تقریباً با تمام توان خود در راستای اجرای آنها فعالیت می‏کند، اما طرح گازسوز کردن خودروها با اهداف تعیین شده، بسیار سریع‌تر از آن است که تنها با حمایت‌های یک شرکت و یا یک سازمان به موفقیت دست یابد. برطبق گزارشات کارشناسی در سال 1380، کشور ما با وجود برخورداری از دومین منابع گاز طبیعی جهان، در بحث گازسوز کردن خودروها در رتبه 40 قرار دارد. این امر نشان می‌دهد که طرح گازسوز کردن خودروها نیازمند حمایت‌های بیشتر و برخورد جدی‌تر مسئولان است.
به ثمر رسیدن این طرح، تنها از طریق یک سازمان مقدور نخواهد بود. چنین طرحی می‌بایستی از حوزه فعالیت‌های بهینه‌سازی فراتر رفته و در سطوح بالاتر، با جدیت پیگیری شده و تحت عنوان طرح ملی مورد حمایت مؤثر قرار گیرد تا به صورت هماهنگ پیش رفته و بموقع، به اهداف مورد نظر دست یابد.




پانوشت‌ها:
1. Urengoy
2. Yamburg
3. Bovanakovskoye

منابع:
1. مزیت‌های استفاده از LNG به جای CNG به عنوان سوخت (شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران)
2. آیا گازسوز نمودن خودروها، راهکاری مؤثر در کاهش آلودگی هوا است؟ (استدلالات موافقان و مخالفان) (شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران)
3. تحلیلی بر استفاده از گاز طبیعی، به عنوان سوخت وسائط نقلیه (شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران)
4. عزم راسخ مسئولان در جایگزینی گاز به جای فراورده‌های نفتی (شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران)
5. تبیین جایگاه گاز طبیعی فشرده به عنوان سوخت خودروها (شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران)
6. گاز طبیعی مایع (نشریه ندای گاز)






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 11:28 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

اگر رهگیری به منزله تعیین موقعیت و جهت یک متحرک در نزدیک سطح زمین باشد، سیستم GPS (رهیاب1) به عنوان هدایت کننده‏ای با استفاده از سیستم نقطه‏یابی جهانی معرفی می‏شود. این سیستم یکی از بهترین‏های موجود در تعیین موقعیت اشیا می‏باشد. یک تراشه GPS یک گیرنده رادیویی است که سیگنال‏های چند ماهواره را به‌طور همزمان می‏گیرد. سپس آنها را برای تخمین سرعت و موقعیت و زمان متحرک استفاده می‌کند. رهیاب‏های اولیه این اطلاعات را به‏صورت یک نقطه روی یک صفحه LCD نمایش می‏دادند و به این ترتیب شما می‏توانستید موقعیت خود را به همراه مسیر حرکت و نقطه مقصد در صفحه ببینید. اگر نقشه محل مورد نظر را داشته باشید این وسیله می‏تواند به شما کمک کند تا در مواقع ضروری راه خود را سریعتر پیدا کنید و از سرگردانی در مسیرهای ناشناس جلوگیری کند. استفاده از نیمه هادی‏های سیلیسیم - ژرمانیم SiGe در انواع بهینه باعث افزایش قدرت رهیابی و کاهش هزینه تولید شده است.


رهیاب خودرو
سیستم رهیاب خودرو نوع خاصی از سیستم‏های رهگیری است. یعنی شما رهیابی نمی کنید بلکه این سیستم رهیاب خودرو است که شما را به بهترین نحو به سوی مقصد هدایت می‏کند. هر راننده‏ای می‏تواند به فراخور نیاز، با هر میزان از اطلاعات از یکی از انواع سیستم‏های رهیاب خصوصاً انواع مجهز به خروجی صوتی، بهره بگیرد. تکنولوژی‏های متفاوتی از سیستم های رهیاب خودرویی وجود دارد که یکی از آنها نوع قابل حمل2 آن است. یکی از انواع قابل حمل، دارای یک صفحه لمسی3 بوده و می‏تواند راننده را در مسیرهای داخل و یا خارج از شهر به دو صورت صوتی و تصویری هدایت کند. این سیستم دارای یک هارد درایو داخلی به ظرفیت 20 گیگا بایت و نقشه‏ای با جزئیات کامل به حجم 10 گیگا بایت و 10 گیگا بایت حافظه اضافه برای ذخیره فایل‏های موسیقی است که می‏توان در MP3 همراه آن مورد استفاده قرار گیرد.
بعضی از انواع GPS بدون هیچ نیازی به اجرای نرم افزاری خاص قابل استفاده در خودروها هستند. کاربر می‏تواند مسیر مورد نظر خود را از طریق Palm PC , Pocket PC وارد کند. این مجموعه دارای یک ژیروسکوپ بوده که در صورت ضعیف شدن سیگنال‏های ماهواره می‏تواند به کار خود ادامه دهد. این مجموعه دارای یک صفحه نمایش مستطیل شکل 320 * 240 پیکسل رنگی در اندازه 5.2 اینچ مجهز به سیستم کنترل روشنی صفحه نمایش در روز و شب و شامل سرعت سنج، کیلومترشمار، زمان‌سنج و قطب‌نما و سیستم تشخیص ارتفاع از سطح دریاست. نقشه‏های مناطق جدید را می‏توان به نقشه‏های اصلی افزود. برخی انواع GPS مجهز به باطری‏های زمان دار پر قدرت هستند که خاص کاربردهایی پر مصرف مانند رهیاب بوده و به محض خرید قابل استفاده‏اند و براحتی می‏توان آن را بین خودروهای مختلف به کار گرفت. باطری آنها برای 5 ساعت استفاده مداوم کاربرد دارد. نرم‌افزار آن قبلا بر روی حافظه جانبی4 نصب شده و دو حسگر ساده، امکان نگهداری اطلاعات را تا 5 دقیقه پس از قطع ارتباط با ماهواره فراهم می‏کنند. این گیرنده‏ها که بر اساس آخرین تکنولوژی روز ساخته شده‏اند، مصرف انرژی کمتری داشته و در ابعادی کوچکتر تولید می‏شوند. با استفاده از صفحه نمایش لمسی، می‏توان مسیر حرکت را به آسانی و تنها با حرکت انگشتان به رهیاب داد. تعدادی از آنها قابل استفاده در مسیرهای دریایی هستند که در این صورت، اطلاعاتی نظیر عمق و دمای آب و همچنین سرعت حرکت جریان آب نیز قابل بازیابی است. ابن نوع براحتی از طریق USB به کامپیوتر وصل شده و از قابلیت ذخیره 3000 مسیر خاص و 50 مسیر رفت و برگشت برخوردارند.

رهیاب سیم دار کوچک5
مزیت یک رهیاب سیم دار این است که می‏توان آن را با باطری 12 ولت خودرو، تغذیه کرد و با نصب یک گیرنده ضد آب روی سقف خودرو، گیرنده بهتر امواج ماهواره شد. تکنولوژی‌های اخیر، حساسیت رهیاب‏ها را حتی در شرایط دشوار مانند زمان عبور از تنگه‏ها، جنگل و یا داخل پارکینگ افزایش داده‌اند. هر چند که برای رسیدن به این حد از حساسیت در استفاده از سیگنال‏های ضعیف رادیویی، به محاسباتی زمانبر نیاز است که باعث کندی فرایند می‏شود. این امر در سرعت‌های پایین اختلالی ایجاد نمی‌کند، اما در سرعت‏های بالا مثلا 120 کیلومتر در ساعت، هر یک ثانیه تاخیر معادل 33 متر خطا در محاسبه خواهد شد. در این‌گونه موارد، استفاده از آنتن‏های جانبی به رفع این نقص کمک می‏کنند.
اخبار ترافیکی و آب و هوایی منتشر شده از طریق کانال 6TMC و امواج 7RDS را نیز می‏توان به دو صورت گرافیکی و یا صوتی، از سیستم رهیاب خودرو دریافت کرد. این پیام ها را می‏توان با توجه به منطقه‏ای که در حال حرکت در آن هستیم، جداسازی کرده و همزمان از آنها برای تصحیح مسیر ارائه شده به راننده از طریق سیستم رهیاب دینامیک8 استفاده کرد. راه دیگر برای دریافت امواج رهیاب، استفاده از بلوتوث است. آنتن‏های غیر فعال9 رهیاب شامل یک تقویت کننده 10LNA هستند. این آنتن در مواقعی که سیگنال‏هایی ضعیف توسط رهیاب دریافت می‏شود، مشابه رهیاب‏های خودرو مورد استفاده قرار می‌گیرند. در خودروهای امروزی، یک لایه فلزی ضد حرارت در شیشه جلو وجود دارد که از ورود سیگنال‏های ماهواره‌ای رهیاب، جلوگیری می‏کند. بنابراین، آنتن‏های غیرفعال روی سقف از افت سیگنال‏های ماهواره‌ای جلوگیری می‏کنند. آنتن‌های فعال11 ، آنتن‌های غیرفعالی هستند که درون پوسته خود یک LNA دارند. در برخی انواع، از محل فندک داخل خودرو برای اتصال به باتری استفاده می‌شود. در بعضی دیگر، از باطری‏های قلمی قابل شارژ استفاده می‏شود. در صورت استفاده از GPS در خارج از خودرو، رهیاب براحتی توسط USB به کامپیوتر شخصی متصل می‏شود. نوع دیگری از آنتن‏های هوشمند12 نیز موجود است که در نوع خود رهیابی کامل، شامل گیرنده و کابل13 هستند. انواع مختلف رهیاب را می‏توان با استفاده از پایه‏های آهن‌ربایی و یا چسب‏های مخصوص، در داخل خودرو نصب کرد.

پانوشت‌ها
1. E-GPS
2. Portable
3. Touch Screen
4. SD card
5. GPS mice
6. Traffic Message Channel
7. FM Radio Data System
8. Dynamic Rote Guidance
9. Passive GPS Antenna
10. Low Noise Amplifier
11. Active GPS Antenna
12. Smart Antenna
13. GPS mice

منبع
www.gps-practice-and-fun.com/car-gps.html






تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 10:10 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.