سفارش تبلیغ
صبا ویژن


درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش
اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه
علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد
یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد
چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد
اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست
دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید
کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ
اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند
چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچچی چون دیوار قبلا ساخته شده
چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد
منبع: روزنه آنلاین






تاریخ : یکشنبه 90/11/23 | 4:22 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()


آدم های موفق خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند و می توان گفت آدم های موفق 30 فرق کلی با دیگران دارند که دانستن آنها بد نیست :


1. فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

2.
از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

3.
روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

4.
هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان‌ آید.

5.
مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

6.
سوالات درست را به شیوه صحیح از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

7.
به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است.

8.
سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.

9.
وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

10.
همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی کرده و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

11.
خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.

12.
بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

13.
به‌وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

14.
بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

15.
در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

16.
آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

17.
همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

18.
دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

19.
ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.

20.
با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.

21.
منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

22.
وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

23.
بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

24.
ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

25.
برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

26.
در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

27.
ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

28.
تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

29.
اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.

30.
از خودشان مطمئن هستند.






تاریخ : چهارشنبه 90/11/19 | 8:0 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

می گویند: "مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:

فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . . چه محشری می شوند!
"اینشتین”در جواب نوشت:
ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.
واقعا هم که چه غوغایی می شود!
ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!

 

***

 


روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:
آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است
برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:
بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

 

***

 


روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟ »
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان»
نویسنده جوان برآشفت که:
«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »
وبرنارد شاو گفت:
«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »

 

***

 


یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.
یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه
اینجا منتظر باش تا من برگردم.
راننده میگه
نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.
چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده 10پوند می ده.
راننده میگه:
گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!

 

***

 


نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) -
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت:
من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):
من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش.

 

***

 


میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه
من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه…
چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه
ولی من این کار رو می کنم!






تاریخ : دوشنبه 90/11/17 | 6:46 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

نصایح امروزی لقمان حکیم به پسرش:

 

پسرم! گروهی، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محلیشان کنی از گزندشان بی امانی. پس در احترام، اندازه نگهدار
پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت
پسرم! سخت ترین کار عالم ، محکوم کردن یک احمق است.
پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن
پسرم! با کسی که از روزنامه فقط نیازمندیهایش را میخواند دوستی نکن. آدم بیکار و بی اراده ای است.
پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن.
پسرم! با رئیس ات زیاد گرم نگیر برایت حرف درمی آورند.
پسرم! هیچ گاه از دانشگاه های هاروارد، ماساچوست و بوستون مدرک نگیر. برایت حرف در میارن. مگه آزاد رودهن چشه؟
پسرم! قرض نگیر. قرض هم نده.
پسرم! شماره حساب هدفمندی یارانه ها ، رمزگذاری شده در صندوقچه مرحوم آقابزرگ توی اتاق پشتی است.
پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند.
پسرم ! کسی را به خاطر دین اش مسخره نکن. چون او هم حق ندارد بخاطر دین ات تو را مسخره کند.
پسرم! شهر ما خانه ما! …نه نه نه! نمی خواد عزیزم. شهرشون خونه خودشون. اول اتاقت رو از این ریخت در بیار.
پسرم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز…
پسرم! قواعد رانندگی را بیخیال. فقط مواظب باش بهت نزنند.
پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن
هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج وکسی را به خاطر مواضعش مرنجان.
پسرم! بلوتوث تلفن همراهت را خاموش نگهدار، مگر در مواقع ضروری
فرزندم!هیچ کس تنها نیست.
پسرم! هر روز از همکارانت در اداره عمیقا خداحافظی کن. کسی نمی داند آیا فردا در همان اداره باشی یا نه. اداره در همان شهر باشد یا نه. شهر در… ولش کن پسرم
پسرم! پیامک های عید نوروزت را همین الان بفرست هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت.
پسرم! گوجه را از نارمک بخر، شنیده ام ارزان است!
و در آخر: پسرم اوج نگیر






تاریخ : یکشنبه 90/11/16 | 9:1 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 

روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست


 واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت


امروز همه روی زمین زیر پر ماست

بـر اوج فلک چون بپرم از نظـر تــیز

ادامه مطلب...




تاریخ : یکشنبه 90/11/16 | 7:22 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

سیمین بهبهانی


یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم 
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم 
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین 
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم 
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری 
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم 
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم 
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم 
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود 
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم 
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای 
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم 
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من 
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
  


جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :  

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی 
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی 
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم 
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی 
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود 
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی 
من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام 
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی 
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام 
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی 
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان 
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی 
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی 
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی  



جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا :  

گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم 
یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟ 
گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم 
خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم 



جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :  

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی 
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را 
گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی 
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را 
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی 
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را 
گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا 
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را 



جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا :  

صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست 
وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست 
گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین 
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست 
صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان 
کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست 
سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی 
دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست 
با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی 
بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟ 
دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی 
زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست 
صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال 
چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست 



عتاب شمس الدین عراقی به رند تبریزی

ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی 
رندانه می گویم ترا ،کآتش به جان ها می کنی  
ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما 
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟  
سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها ناروا 
عاشق نبودی کین چنین ، زخم زبان ها می کنی  
طشتی فرو انداختی ، بر عاشقان خوش تاختی 
بشکن قلم خاموش شو ، تا این بیان ها می کنی  
خواندی کجا این درس را ، واگو رها کن ترس را 
آتش بزن بر دفترت ، تا این گمان ها می کنی  
دلبر اگر بر ناز شد ،افسانه ی پر راز شد … 
دلداده داند گویدش : باز امتحان ها می کنی  
معشوق اگر نرمی کند ، عاشق ازآن گرمی کند
ای بی خبر این قصه را ، بر نوجوان ها می کنی؟  
عاشق اگر بر قهر شد ، شیرین به کامش زهر شد 
گاهی اگر این می کند ، بر آسمان ها می کنی؟  
او داند و دلدار او ، سر برده ای در کار او 
زین سرکشی می ترسمت ، شاید دکان ها می کنی  
از (بی نشان) شد خواهشی ، گر بر سر آرامشی 
بازت مبادا پاسخی ، گر این ، زیان ها می کنی






تاریخ : یکشنبه 90/11/2 | 6:38 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

من معمولا جوری می نویسم که هم به درد آقایون این ای -میل ها بخوره و هم خانومها..ولی دفعه پیش یه سری از آقا پسر های گل اعتراض کردن که من فمنیست هستم و از این حرفا..پس در یک اقدام نه خیلی خود جوش یه مطلب واسه آقایون میزارم.راجع به 10 تا اشتباهی که ممکنه مرتکب بشن تو لباس پوشیدن

اگه شما در نظر دارین که تاثیر خوبی در برخورد اول رو مردم بزارین ..از این اشتباهات در لباس پوشیدن دوری کنین

1- شلواری که کاملا اندازه شما نیست
یه شلوار مناسب شلواری هست که نه خیلی بلند باشه و نه  خیلی کوتاه..به اندازه ای باشه که حتما جوراب های شمارو بپوشونه و معلوم نباشه از زیرش..ولی به اندازه ای هم بلند نباشه که روی زمین کشیده بشه..هی توی دست و پاتون بپیچه.. یه شلوار مناسب، نه خیلی آویزون و گل و گشاده و نه این که تنگ

2- کفش مناسب
کفشی بپو شبن که کهنه نباشه ..تمیز  و واکس خورده باشه..هیچ چیزی مث یه کفش درب و داغون  یا بد  ریخت نیپ شما رو خراب نمیکنه

 3- کراوات نامناسب
از کراوات هایی که خیلی بلند یا کوتاه هستن و یا پیراهن و کت وشلوارتون  هماهنگی ندارن اجتناب کنین و در این که یک کراوات جدید و تک رو کجا و کی باید استفاده کرد بسیار دقت کنین

4- لوازم زینتی اشتباهی
عینک آفتابی شما نباید در مدل های عجیب و رنگهای عجیب و غیر معمول باشه. کمربندتون رو همرنگ کفش و یا کیف دستی تون انتخاب کنین

5- جورا ب هایی که با لباستون هماهنگی ندارن
جورابی بپوشین که با رنگ شلوارتون هماهنگ باشه..جوراب سفید فقط برای لباس های ورزشی...شلوار جین با کفش ورزشی و شلوار هایی با رنگ خیلی روشن...همیشه جوراب مشکی با شلوار های تیره بسیار زیبا و شیک هست
جوراب های خیلی کوتاه(به طوری که پا پیدا باشه زمانی که می نشینید)و جوراب های نازک تیپ شما رو به کلی ضایع میکنه..)

6- پوشیدن پیرهن آستین کوتاه به عنوان پیراهن رسمی
:پیرهن آستین کوتاه اصلا برای زدن کراوات مناسب نیست
7- مدل موی نامناسب
مدل مویی که مال دهه های گدشته است و یا فرق وسط اصلا جذاب نیست
8- یه ظاهر تر و تمیز
:هیچ زمانی از بهداشت شخصی تون غافل نشین ...عادت های خوبی مث استحمام روزانه و اصلاح..وقنی که تصمیم به اصلاح  و یا عدم اصلاح صورتتون میگیرین به این نکته که پس از این کار چه شکلی میشین توجه کنین...ومدل بخصوصی رو در نظر داشته باشین.. حتما از ادکلن و دئودورانت استفاده کنین.
9- کیف دستی  یا چمدان نا مناسب
هیچ زمانی از کیف هایی به جنس کرباس( کتان) و یا کیف های کوله پشتی وقتی که کت و شلوارپوشیدین استفاده نکنین. وقتی به مسافرت میرین مخصوصا با هواپیما مطمئن بشین که کیف و چمدونتون یه ظاهر مناسب و کاملی رو  به شما بخشیده.
10- لباس های چروک
همیشه لباس‌هاتون رو به چوب لباسی اویزون کنین وکت و شلوارهاتون رو بیش از حد به خشک شویی ندین.. و جای اطو پرس کردن هم اون ها رو بخار بدین (تا برق نیفتن )





تاریخ : یکشنبه 90/11/2 | 6:21 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
معماری بسیار غنی ایرانی از دیرباز مورد توجه بیگانگان بوده است. تاثیرمعماری ایرانی در جهان را به خوبی میتوان دید. معماری ساسانی الگو و پایه اساسی ساخت مساجد اسلامی سر تاسر جهان میباشد. اسلوب ترعه کنی داریوش هخامنشی هنوز هم توسط بعضی مهندسین اروپایی برای کانال سازی مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از این موارد که نظر غربی هارا به خود جلب کرده است بادگیر است.



بادگیر از مظاهر و سمبلهای تمدن ایرانی است دقیقا معلوم نیست اولین بادگیر در کدام شهر ایران ساخته شده ولی سفرنامه نویسان قرون وسطی بیشتر از بادگیرهای شهرهای کویری و گرم و خشک مانند یزد و گناباد و طبس، کرمان، بم و زاهدان نام برده‌اند کاریز و بادگیر و خانه‌های گنبدی بدون تردید از نمادهای تمدن ایرانی است هر سه کلمه بصورت معرب به زبان عربی نیز راه یافته قنات - بادجیر و قبه و قبعه معرب‌های فارسی کلمات فوق هستند.


بادگیرها برج‌هایی هستند که برای تهویه بر بام خانه‌ها ساخته می‌شود. بادگیر را همچنین بالای آب انبارها و دهانه? معدن‌ها برای تهویه می‌سازند. در خانه‌ها هوای خنک از بادگیر، که نوع ابتدایی تهویه? مطبوع به شمار می‌رود، به اتاق‌های طبقه? همکف یا زیرزمین‌ها فرستاده می‌شود. بادگیر از عناصر و سمبل‌های معماری ایرانی هستند ولی امروزه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه استفاده می شوند. بادگیر معمولاً چهارگوش است و در دیوارهای چهارگانه? آن چند سوراخ تعبیه شده‌است. درون بادگیر با تیغه‌ها و جدارهایی که از خشت یا چوب و خشت ساخته شده‌است، به چند بخش تقسیم می‌شود.



اولین بادگیرها در کرمان و یزد خودنمایی کردند. سیستم کاری بادگیرها به این نحو می‌باشد که هوای جاری بیرون از خانه را به داخل خود می‌کشند و با تشت‌های آبی که درون آن‌ها تعبیه شده، هوا را خنک و سبک می‌کنند و به داخل خانه هدایت می‌کنند.

 

بادگیر اعظم بازار برزگ کرمان، بادگیر دولت آباد یزد، بادگیر چپقی سیرجان و بادگیرهای بندرعباس، لارستان، قشم و چابهار از دیدنی‌ترین بادگیرهای ایران هستند. شهر تاریخی یزد به شهر بادگیرها معروف است و به تحقیق، نسبت به سایر شهرهای مرکزی ایران دارای بیشترین تعداد بادگیر است. در این شهر، مرتفع‌ترین بادگیر جهان یعنی بادگیر باغ دولت آباد به ارتفاع 33?8 متر وجود دارد. بادگیرهای شهر کرمان و کاشان نیز از بادگیرهای دیدنی ایران محسوب می‌شوند. بادگیرها معمولاً یک طرفه، چهار طرفه و یا هشت طرفه می‌باشند.

در شهر یزد تمامی بادگیرها مرتفع و چهار طرفه یا هشت طرفه هستند. ولی برعکس در شهر میبد که در 50 کیلومتری غرب شهر یزد است، بادگیرها کوتاه و یک طرفه هستند. این امر بدین خاطر است که در میبد، بادهای کویری، توام با گرد و غبار از سمت کویر می‌وزد و اهالی مجبورند که بادگیرهای خود را پشت به این باد و در جهت باد مطلوب بسازند. ولی در یزد، چون بین دو رشته کوه قرار گرفته، بادهای کویری کمتر جریان دارد و می‌توان بادگیرهای مرتفع چند طرفه احداث نمود.






تاریخ : یکشنبه 90/11/2 | 6:12 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()



به این طرف و آن طرف ننگرید. فقط نگاه کنید به نائب امام زمانتان تا فریب نخورید. در گرداب غیبت ها و تهمت ها نیفتید. خدا گواه است که این بدگویی ها ایمان را می خورد و انسان را از روحانیت اخراج می کند.

 

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ،  «عبدالله میثمی» به تاریخ  12خرداد سال1334 در اصفهان متولد شد. در نوجوانی وارد حوزه علمیه اصفهان و از آنجا راهی قم شد و مدتی نیز به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی سر از زندان قصر تهران درآورد. بعد از آزادی برای مبارزه و تبلیغ راهی شهرکرد شد. جنگ شد. ازدواج کرده بود اما به قول خودش زندگی او جبهه بود.در جبهه نمازش را کامل می خواند. می گفت؛ این جا وطنم است. نماینده حضرت امام در قرارگاه خاتم الانبیاء شده بود. کربلای پنج بود که ترکش خورد. چند روز بعد 12بهمن 65، شهید شد. آن روز، روز شهادت حضرت زهرا(ع) بود.
    متن زیر آخرین وصیت نامه ی به جا مانده از این شهید بزرگوار است که با حذف چند جمله کوتاه منتشر می شود:



   
    «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
    «بسم الله الرحمن الرحیم»
    الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین
    و اما بعد از حمد خدای تبارک و تعالی و درود به پیغمبر و اهل بیتشان علیهم السلام خداوند توفیق عنایت فرمود که در شب شانزدهم اسفندماه سال هزارو چهارصد و شصت شمسی مطابق با جمادی الاول در ایام وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیتنامه ای بنویسم. و خدایا تو گواهی در این لحظه که در خدمت مقام وحدانیت، این کلمات را می نویسم بسی شرمنده و شرمسارم، چرا که بندگان تو را می بینم که در جبهه های حق بر علیه باطل می جنگند و در سنگرهای خود وصیتنامه های شهید وارانه می نویسند. خدایا دلم می سوزد که چرا به زمین چسبیدم. خدایا اگر من بیچاره در این لحظه بمیرم فردا در مقابل این جوانانی که از لذت و عیش و نوش دنیا بریدند و رو به تو آوردند سرافکنده خواهم بود.
    اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریک له و اشهدان محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و ان علیا امیرالمؤمنین و حسن بن علی المجتبی و حسین بن علی السیدالشهدا و علی بن الحسین زین العابدین و محمدبن علی باقر علم النبین و جعفربن محمد الصادق و موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمدبن علی التقی و علی بن محمدالنقی والحسن بن علی العسگری و حجه بن الحسن المهدی صلواتک علیهم اجمعین ائمتی و سادتی بهم اتولی و من اعدائهم اتبری و ان ما جاز به النبی حق و ان الله بعث من فی القبور. 
    ای پدر بزرگوار و مادر مهربانم و ای خواهران و برادران و ای همه کسانی که با شما در دنیا مانوس بودم از شما عاجزانه می خواهم که پیوسته از برایم طلب مغفرت کنید چرا که با رویی سیاه از دنیا می روم. شما نمی دانید خدا چقدر لطف کرده گناهان مرا از شما پوشانده.
    آن چه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم.
    دومین مسئله ای که مرا در زندگی عقب انداخت که موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندتر گردم، بی نظمی و بز صفتی من بود که جسته گریخته کار می کردم و به هر کشتزاری دهانی می زدم. این است که دستم از حسنات تهی است. و سومین چیزی که گوشت بدنم را آب کرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند غیبت بخصوص غیبت علما بود. خدا کند که با دعای شما پروردگار همه کسانی را که برگردن ماحق دارند از دست ما راضی گرداند...
    [پدر] فراموش نمی کنم وقتی که آمدید پشت میله های زندان قصر و گفتید خدایا من از این فرزند راضی هستم تو هم راضی باش و من چقدر آسوده شدم...
    ای مادرم، شما آن مادری هستید که در اولین برخورد هنگام ملاقات در زندان حماسه ای همچون حضرت زینب آفریدید. همان جا که گفتید فرزندم ناراحت نباش تو سرباز امام زمان هستی درسهایت را بخوان و مرا از آن گرداب هولناک به ساحل اطمینان خاطر آوردید. و اگر این فرزند کوچک شما فاتحانه و پیروزمندانه با چهره سفید از دنیا رفت بدانید همان دعای شماست که در اولین سال عروسی خود جهت فرزندی صالح کردید مستجاب گشته و خدا این فرزند صالح را از شما پذیرفته است.
    ای خواهرانم طاهره خانم و اکرم خانم! شما از یادتان نرود که شما از پستانی پاک شیر خورده اید و باید با پستانی پاک به فرزندانتان شیر بدهید. فرزندانتان را با حب اهل بیت بار بیاورید. آن ها را آشنا با ولایت فقیه کنید. مگر نمی دانید که پیغمبر خدا ما را به دست اهل بیتش سپرد و امام زمان ما را به دست فقها سپردند مبادا در راهی به جز راه مرجع تقلید قدمی بردارید که در این صورت در مقابل خدای تبارک و تعالی هیچ حجتی ندارید.
    برادران عزیزم! ای رحمت خدا و ای امین خدا و ای عطا خدا شما سربازی امام زمان را فراموش نکنید. برادرتان که لیاقت نداشت اما امیدوارم شما جزو انصار و یاران امام زمان باشید. بکوشید با تقوای الهی تا از منبع اهل بیت بهره مند شوید. نکند خدای ناکرده در دسته بندی ها و جبهه بندی های مذهبی بیفتید که معنویت روحانیت از شما گرفته می شود. که ناگهان می بینید از روحانیت به جز لباسش برایتان نمانده است. به این طرف و آن طرف ننگرید. فقط نگاه کنید به نائب امام زمانتان تا فریب نخورید. در گرداب غیبت ها و تهمت ها نیفتید. خدا گواه است که این بدگویی ها ایمان را می خورد و انسان را از روحانیت اخراج می کند. لذت مناجات با خدا را از بین می برد و شما به بچه های خواهرانتان بیشتر سر بزنید مخصوصا فرزندان طاهره خانم که سید هستند باید جزء رهروان راه حسینی باشند.
 من از همه رفقایم التماس دعا دارم. فقط دو نفر از دوستانم را بگوئید به سر قبرم بیشتر بیایند یکی آقا مصطفی ردانی پور و یکی هم سیدمرتضی صاحب فصول و از جانب من بر سر قبر سیداحمد حجازی بروید و شب های جمعه قبر مرحوم مجلسی را فراموش نکنیدزیارت قبر آقای مطهری علم و حکمت و زیارت قبر آقای مدنی تقوی و زهد و زیارت قبر آقای بهشتی سوز و گداز به انسان می دهد. زیارت این قبور را فراموش نکنید.
 و با اجازه پدر بزرگوارم اخوی رحمت اله را به عنوان قیم انتخاب کردم باشد که بدهی های مرا بدهد...
    خدایا ! ما را جزو یاران امام زمان محسوب بدار.
خدایا ! رهبر کبیر انقلاب امام خمینی را در پناه خودت از همه بلاها مصون و محفوظ بدار. 
خدایا! رزمندگان ما را در جبهه های حق بر علیه باطل بر دشمنانشان فاتح و پیروز بگردان.
خدایا ! ما را به شهدا ملحق بگردان.
پروردگارا ! عاقبت امر ما را ختم به خیر بگردان.
خدایا ! پدر و مادر را از دست ما راضی و خشنود بگردان. 
پروردگارا ! مهر و محبت اهل بیت را از ما و فرزندان ما مگیر.
    افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
    از یار بریدیم و به مقصد نرسیدیم
    سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
    جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم





تاریخ : دوشنبه 90/10/26 | 7:59 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

گاهی اوقات برای ما موقعیت هایی پیش آمده که با شخصی رو به رو شده ایم و نیاز به برقراری ارتباط با او را حس کرده ایم. شاید در این مدت چند باری چشمانمان به هم دوخته شده و باز بدون اینکه کلمه ای بینمان رد و بدل شود، نگاهمان را از هم گرفته ایم؛ انگار که سکوت طولانی بین ما و طرف مقابلمان به هیچ وجه قصد شکسته شدن ندارد و این موضوعی ناراحتی کننده است.

اگر ما واقعا دنبال راه چاره ای برای فرار از این موقعیت های آزاردهنده هستیم، لازم است مهارت های آغازین برقراری ارتباط را بدانیم. با فرض اینکه تمام مواردی که در قسمت های قبل محبث مهارت های ارتباطی به آنها اشاره شد، مقدمات برقراری ارتباط و موارد پیش صمیمیت بودند. در این شماره نکات مهم برای شروع یک ارتباط موثر در محیط های بیرون از خانه مثل دانشگاه یا محل کار را مرور می کنیم.

آغاز

چک لیست مهم شروع

1 – به طرف مقابل نزدیک شوید و در حریم درست او قرار بگیرد.

2 – زبان بدنتان را چک کنید که متناسب با حرف هایتان باشد؛ مثلا بیهوده وضعیت دفاعی نگیرید یا صمیمت بیش از حد نشان ندهید. دست به سینه بودن و یک پا روی پای دیگر انداختن بیانگر وضعیت دفاعی است. دست ها و پاهای آزاد، نشان دهنده علاقه شما به شنیدن حرف های طرف مقابل است.

3 – Eye contact داشته باشید. اگر نگاه کردن به چشم های طرف مقابل برای شما مشکل است به صورتش نگاه کنید.

4 – لبخند بزنید. لبخند جهانی ترین سیگنال برقراری ارتباط است (البته منظور، لبخند به همراه نگاه مستقیم است)

5 – حرفی که ابتای کار می گویید، خیلی مهم نیست. مهم این است که طرف مقابل تشویق به پاسخگویی شود.

6 – واکنش های احساسی متناسب زمان گوش کردن را فراموش نکنید. (خیلی مات صحبت های طرف مقابل نشوید)

7 – یادتان باشد آدم ها اول ارتباط کلاس الکی می گذارند، این یک قانون است در این شرایط کمی پرجرأتی به کمک می آید.

 


 


اتصال

سکوت شکن های معروف

اینکه می گویند سکوت نشانه رضاست، حرف غلطی نیست، اما این دلیل نمی شود که با این طناب که فقط گاهی اوقات جواب می دهد توی چاه بروید. ضمن اینکه نباید فراموش کنید که به هر حال، برای شروع یک رابطه باید قبل از هر چیز، سیگنال های ارتباطی فرستاد و برای این کار، یکی از بهترین و عمومی ترین کارها حرف زدن است.

1 – با پرسیدن یک سوال شروع کنید. این طرف ها یک رستوران خوب سراغ دارید؟

2 – از وقایع روزمره بگویید.

3 – با یک شوخی کوچک شروع کنید: من گم شده ام، می تونید پیدام کنید؟

4 – از وقایع آن موقع بگید: دیدم دارید کتاب راز داوینچی می خوانید.

5 – شباهت هیا بین خودتان را شناسایی کنید و از آنها صحبت کنید.

6 – از موردی در او مثل تناسب رنگ های لباس هایش تعریف کنید.

گفت و گو

حرف های مقدماتی مهم

1 – سوال بپرسید. این سوالات می توانند تشرفاتی یا اطلاعاتی باشند. سوال تشریفاتی مثل اینکه بپرسید، هوا چطوره؟ و سوال اطلاعاتی مثل اینکه بپرسید دیروز چی کار کردی؟

2 – درست و واقعی گوش کنید و از خطاهیا گوش کردن دوری کنید.

3 – خودبازنمایی کنید. یعنی درمورد علاقه مندی ها و اتفاقات جالب زندگی تان که فکر می کنید طرف مقابل دوست دارد آنها را بداند. در ادامه گفت و گو با او حرف بنزید. همه این موارد برای زمانی که در شورع یک گفت و گو ناگهان ذهن آدم خالی می شود؛ مثلا در جلسه خواستگاری، یا وقت ملاقات با رئیس شرکت قابل استفاده هستند. خودبازنمایی در سه سطح انجام می شود: در سطح یک، اطلاعاتی را شامل شغل، آخرین مسافرت، تجربه خنده دار و مواردی از این قبیل با شخص مقابل در میان می گذارید. در سطح دوم و پیشرفته تر از باورها، احساسات و نیازهای گذشته و آینده تان مثل باور درباراه کشور، آرزو، سلیقه، مشکلات قدیمی، بیم ها و امیدها با او صحبت می کنید. در سطح سه احساسات و نیازها و باورهایتان نسبت به طرف مقابل را بیان می کنید. نظرتان را درمورد طرف مقابل می گویید و خواسته تان را هم اعلام می کنید. اگر خواسته تان را خیلی روشن بیاننکنید، طرف مقابل گیج می شود.

 


 


ادامه

همگام شدن هدفمند را بدانید

آقای الف صبح زود برای دویدن به پارک می رود، او عادت دارد که با سرعت بدود، پس از مدتی از پشت سر یکی از دوستانش را می بیند که او هم برای دویدن به پارک آمده اما دوست او عادت دارد که با سرعت کم بدود، آقای الف برای اینکه بتواند با دوستش همگام شود و با او چند کلمه ای هم صحبت شود چاره ای ندارد جز اینکه از سرعتش بکاهد و با او همراه شود و این یعنی همگام شدن با مخاطب که گل مطلب NLP است. یک قانون دیگر را هم به یاد بسپارید؛ آدم ها اگر از کسی خوششان بیاید، تلاش می کنند با او به توافق برسند. اگر هدفتان کنار آمدن با دیگران باشد، همگام شدن با برخی جنبه هیا رفتاری او کافی است اما اگر هدف متقاعد کردن باشد، باید آگاهی جدید بدهید، راهنمایی کنید و صبر داشته باشید. همگام شدن در این موارد انجام می شود؛ حالات روحی، زبان بدن، گفت و گوهای موثر، شاخص های صحبت کردن (لحن و بلندی و آرامی صدا)
 


 


 



قوانین آگاهی برای زنان

 


 


رئیس را پیدا کنید

مردان خود را مکلف می دانند تا مشکلی را حل کنند، در بسیاری اوقات وقتی یک خانم می گوید: «حالم خوب نیست» فقط توقع همدردی دارد اما مردان در چنین مواقعی به دنبال راهکار می گردند تا مشکل خانم را حل کنند، بنابراین در جواب می گویند: «برو دکتر!»

*مردان از جزئیات احساسی خوششان نمی آید.

*در گروه مردان بگردید و رئیس را پیدا کنید و تأثیر بیشتر را روی رئیس بگذارید.

*با مردان واضح صحبت کنید، غیرمستقیم صحبت نکنید و کنایه نزنید.

*همیشه منتظر نباشید نظر مرد را در مورد چیزهایی که برای عموم آنها اهمیت چندانی ندارد، مانند رنگ لباس و چیزهایی از این قبیل بفهمید، این کار حوصله او را سر می برد.

*زودتر تصمیم بگیرید و از تکه فکر کردن بیش از حد بپرهیزید.

*به مردها نشان بدهید که آنها لزوما مسئول حال شما نیستند.

*مردها خواهر شما نیستند که همدردی به موقع بلد باشند.

*با مردها روی اطلاعات عینی تأکید بیشتری کنید.

*زمانی که برای انجام کاری به کمک مردتان احتیاج دارید، از تلقین پنهان استفاده کنید؛ یعنی به او نشان دهید که می توانید آن کار را خودتان انجام دهید، در این صورت او هم به کمک شما می آید.

 



قوانین آگاهی برای مردان

 


 


قدردانی، چاپلوسی نیست

مردان ارتباط را آغاز می کنند و ارتباط قطع شده را پیوند می دهند (در وسط یک جر و بحث بین زن و مرد خوب است آقا به خانمش بگوید می دونم الان داریم دعوا می کنیم اما فکر نکنی دوستت ندارم، هم من تو را دوست دارم و هم می دانم تو مرا دوست داری)

*از تله خودشیفتگی و اثبات باعرضگی بیرون بیایید.

*با همسرتان همکاری کنید؛ حتی اگر کاری را می توانید تنهایی انجام دهید از همسرتان بخواهید به شما کمک کند و مشورت بدهد.

*لزوما فکر نکنید زن شما می خواهد کنترلتان کند یا در کارهایتان دخالت کند. او فقط می خواهد در فضای حسبی شما باشد. اطلاعاتی به همسرتان بدهید که چندان هم مهم نیستند، هرچه زودتر هم اطلاعات بدهید بهتر است.

*از همسر خود قدردانی کنید و قدردانی از زن را چاپلوسی به حساب نیاورید.

*از مشکلات و احساساتتان با همسر خود صحبت کنید نگذارید که همسرتان حدس بزند مشکل چیست زیرا اکثر زن ها در این گونه موارد اشتباه می کنند.

*زود به سراغ حل مسئله نروید، بیشتر همدلی کنید فرض کنید که زنی معلم است و در مدرسه، از دست دانش آموزان خسته شده؛ وقتی این خانم به همسر خود این موضوع را می گوید، به دنبال حل مسئله نیست فقط کمی همدردی می خواهد. بنابراین وقتی همسرش به او می گوید که چندبار به تو گفتم، سر کار نرو!، این آقا نه تنها با راهکاری که ارائه داده، مشکل همسر خود را حل نکرده بلکه درد درک نشدن از طرف همسر را به مشکلات او افزوده است.

*اگر می توانید کمی شخصی تر هم صحبت کنید.

منبع: مجله همشهری جوان






تاریخ : دوشنبه 90/10/5 | 7:55 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.