سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

زنده یاد دکتر محمود حسابی(1371 – 1281) فیزیکدان ایرانی، در تهران زاده شد . پدر و مادرش از مردم تفرش بودند. خانوادهء او به کارهای دولتی و سیاسی اشتغال داشتند و آثار خدمات آبادانی مانند قنات و مسجد از جد ایشان در تهران موجود است. AWT IMAGE

 

محمود چهار ساله بود که پدربزرگش سفیر ایران در عراق شد و همراه خانواده اش به بغداد رفت. پس از دو سال توقف در آن شهر با خانواده به دمشق رفتند و سال بعد به بیروت منتقل شدند. تحصیلات ابتدایی را در هفت سالگی در مدرسه فرانسوی بیروت آغاز کرد و در آن جا با زبان فرانسه آشنا شد. تحصیلات متوسطه خود را در کالج امریکایی بیروت گذراند و در سال 1299 شمسی ایسانس ادبیات و علوم خود را از دانشگاه امریکایی بیروت گرفت. در 19 سالگی درجه‌ی مهندسی راه و ساختمان را از دانشکده‌ی مهندسی بیروت دریافت کرد و بخشی از برنامه آموزشی پزشکی دانشگاه بیروت را نیز گذراند.

در 1303 پس از اخذ دانشنامه‌های ستاره‌شناسی و نجوم و زیست‌شناسی از دانشگاه امریکایی بیروت عازم فرانسه شد. در سال 1304 درجه‌ی مهندسی برق را از دانشکده‌ی برق ( اکول سوپریور دو الکتریسیته) و در 1305 مدرک تحصیلات معدن مدرسه‌ی عالی معدن پاریس را دریافت کرد. تحصیلات رسمی دکتر حسابی در سال 1306 با اخذ درجه‌ی دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه خاتمه یافت.

 او در مدت تحصیل خود زبان های عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی را آموخته بود به طوری که می توانست از نوشته های علمی و فنی آن‌ها به خوبی استفاده کند . در ضمن تحصیل رسمی در چند رشته ورزشی از جمله شنا موفقیت‌هایی کسب کرد.

 بازگشت به ایران

دکتر حسابی در سال 1306 به ایران بازگشت و در وزارت فواید عامه (وزارت راه و ترابری) به عنوان مهندس راه‌سازی به استخدام دولت درآمد. یک سال بعد مدرسه‌ی مهندسی وزارت به کوشش او تأسیس شد و بخشی از تدوین نظام‌نامه آن را خود به عهده گرفت. در همین سال نقشه‌ی ساختمانی راه ساحلی سراسری میان بندرهای خلیج فارس، از بوشهر تا بندر لنگه را تهیه کرد.

در سال 1307 به سبب افزایش مدرسه‌های متوسطه و احتیاج به معلم برای تدریس در آن‌ها ، دارالمعلمین عالی را تأسیس شد . دکتر حسابی در قسمت علمی این مؤسسه در رشته‌ی فیزیک و شیمی به تدریس فیزیک پرداخت. دارالمعلمین عالی در سال 1321 به دانش‌سرا تغییر نام یافت و دکتر حسابی همچنان به تدریس در آن مؤسسه تربیتی مشغول بود.

 در سال 1313 دانشگاه تهران را با همکاری جمعی از فرهنگ‌پروران تأسیس کرد و دانشکده فنی را بنیان نهاد و مدت دو سال ریاست دانشکده‌ی فنی و تدریس در آن را برعهده داشت. پس از مدتی دانشکده علوم دانشگاه تهران را بنیان نهاد. ریاست این دانشکده از 1321 تا 1327 و از 1330 تا 1336 به عهده ایشان بود. از آغاز کار دانشکده علوم تدریس بعضی از درس‌های فیزیک را عهده‌دار بود تا آن که شاگردانی که خود تربیت کرده بود به مقام استادی رسیدند و ایشان فقط به تدریس اپتیک پرداختند.

 آثار و خدمات

دکتر حسابی که در یک خانواده با فرهنگ ایرانی و مسلمان تربیت شده بود، با فرهنگ مغرب زمین نیز آشنا شد و توانست با شایستگی از امکانات موجود استفاده کند و خود را پرورش دهد و آن گاه توانایی‌های خود را در جهت سازندگی به کار گیرد. آثار و خدمات دکتر حسابی در عمر طولانی و مؤثرشان عبارت از تربیت مستقیم چند هزار مهندس، استاد و دبیر فیزیک، پایه‌گذاری چند نهاد علمی و فنی، تألیف و انتشار چندین کتاب و مقاله‌ی علمی.

سراسر زندگی دکتر محمود حسابی در جریان آموزش و پرورش کشور بود. او بیش از شصت سال به آموزش فیزیک اشتغال داشت. نکته‌سنجی ، واقع‌نگری ، ژرف‌نگری علمی و تعمق و تفکر علمی را در جامعه علمی ما پایه‌گذاری کرد. او به کار معلمی خود عشق می ورزید و هیچ گاه از جستجو و کاوش باز نمی ایستاد. دکتر حسابی در کلاس‌های خود فقط مفاهیم علمی را انتقال نمی‌داد بلکه کوشش می‌کرد که در دانشجویان عشق و علاقه به علم‌آموزی و کاوشگری به وجود آید و مهارت‌های لازم را کسب نمایند.

 در سال 1366 در کنگره‌ی شصت سال فیزیک که به مناسبت بزرگداشت استاد برپا شد از خدمات ایشان به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی شد. از کارهای مهم او، نخستین نقشه‌برداری از راه ساحلی سراسری بندر‌های میان خلیج فارس، نخستین راه تهران به شمشک، ساختن نخستین رادیو در کشور، بنیانگذاری مؤسسه‌ی ژئوفیزیک، تأسیس سازمان انرژی اتمی، ایجاد نخستین دستگاه هواشناسی، پایه‌گذاری انجمن موسیقی ایران، عضویت در تأسیس فرهنگستان زبان ایران،‌ تدوین قانون تأسیس دانشگاه، تشکیل مؤسسه استاندارد، پایه‌گذاری نخستین مدرسه‌ی عشایر در ایران در لرستان، پایه گذاری مرکز مخابرات اسد آباد، تاسیس نخستین مرکز مدرن تعقیب ماهواره در شیراز، نصب و راه اندازی نخستین دستگاه رادیولوژی در ایران، تاسیس نخستین بیمارستان خصوصی در تهران به نام بیمارستان گوهرشاد، تاسیس مرکز عدسی سازی در دانشکده علوم تهران  و ایجاد نخستین رصدخانه‌ی جدید در ایران از کارهای اوست.

دکتر حسابی در سال 1310 انجمن فیزیک ایران را تشکیل داد و از همان زمان به عضویت انجمن فیزیک اروپا، امریکا فرانسه و آکادمی علوم نیویورک درآمد. در سال 1314 عضو پیوسته‌ی فرهنگستان ایران شد. در 1313 عضو شورای دانشگاه بود. علاوه بر این عضو شورای عالی فرهنگ، عضو انجمن اصطلاحات علمی، رئیس پژوهش‌ فضای ایران در هنگام تشکیل آن و رئیس انجمن ژئوفیزیک ایران به هنگام تشکیل آن بود. در بسیاری از کنفرانس‌های علمی شرکت داشت و با بسیاری از نامداران جهان علم در ارتباط بود.

فعالیت‌های سیاسی

دکتر حسابی علاوه بر فعالیت‌های علمی و کارهای تحقیقاتی در امور سیاسی و اداری و قانونگذاری کشور نیر مؤثر بود. ایشان عضو هیأتی بود که از شرکت نفت انگلیس خلع ید کرد و نخستین رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران شد. در سال 1330 به وزارت فرهنگ ایران در دولت مصدق منصوب شد. پس از آن به مجلس سنا راه یافت و تا سال 1342 در این سمت باقی ماند. او با طرح قرار داد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون و نیز  با عضویت دولت ایران در قرارداد سنتو در مجلس مخالفت کرد.

نگارش و پژوهش

 نوشته های دکتر حسابی شامل 21 کتاب ، رساله و مقاله است. این نوشته‌ها در سه زمینه‌ی فیزیک، زبان فارسی و پژوهش‌های فرهنگی است. در موضوع فیزیک ، علاوه بر رساله‌ی دکتری درباره‌ی حساسیت سلول‌های فوتوالکتریک (1927 ) شش جلد کتاب و شش مقاله منتشر کرده‌اند.

عنوان کتاب‌ها‌ی فیزیک عبارتند از:

1. کتاب فیزیک دوره اول متوسطه 1318

2. کتاب دیدگانی فیزیک دانشگاه تهران 1340

3. نگره کاهنربایی 1345

4. فیزیک حالت جامد 1348

5. دیدگانی کوانتیک 1358

6. الکترودینامیک (1945) Essaid Interpretation des Ondes de Broylie

عنوان مقاله‌های فیزیک عبارتند از:

 1. تفسیر امواج دو بر در شش رساله با عنوان A Strain Theory of Matter ، دانشگاه تهران 946 .

 2. درباره‌ی ماهیت ماده.

3. مقاله‌ای درباره‌ی پیشنهاد تفسیر قانون جاذبه‌ی عمومی نیوتون و قانون میدان الکتریکی ماکسول چاپ شده در گزارش ذرات اصلی در دانشگاه کمبریج انگلیس 1946 .

 4. مقاله‌ای درباره‌ی ذرات پیوسته Continuous چاپ شده به وسیله‌‌ی آکادمی علوم امریکا 1947 .

 5. مقاله‌ای درباره‌ی مدل بی‌نهایت گسترده در نشریه‌ی فیزیک فرانسه.

 6. رساله‌ای درباره‌ی نظریه ذره‌های بی‌نهایت گسترده دانشگاه تهران 1977 .

مهم‌ترین دستاورد علمی

کتاب‌هایی که دکتر حسابی تألیف کرده‌اند، دارای آخرین آگاهی‌های علمی به دست آمده تا زمان تألیف هر کتاب است. از نظر نویسنده مهم‌ترین کاری که در طول عمرش انجام داده است کاربر نظریه‌ی بی‌نهایت گسترده بودن ذرات است. خلاصه این نظریه آن است که هر ذره بیشتر در یک نقطه متراکم است، ولی مقدار اندکی از آن در تمام فضا گسترده است .

خدمات فرهنگی

پژوهش‌های فرهنگی استاد شامل رساله‌ی راه ما ( 1935 )، کتاب نام‌های ایرانی(1319) و رساله‌ای درباره‌ی فیزیک جدید و فلسفه‌ی ایران باستان است. در زمینه‌ی زبان،‌کتاب‌های وندها و گهواره‌های فارسی (1368)، فرهنگ حسابی 372 ، رساله‌ی توانایی زبان فارسی (1350) از آثار ماندنی در فرهنگ فارسی هستند. دکتر حسابی در کتاب وندها و گهواره‌های فارسی می نویسد: "زبان فارسی یکی از زبان‌های هند و اروپایی است. این زبان‌ها دارای ریشه‌های مشترکی هستند و از هندوستان و ایران و کشورهای اروپا تا جزیره‌ی ایسلند گسترش دارند. این زبان‌ها از نوع زبان‌های تحلیلی و دپسا می‌باشند( Analytic and Agglutmating ). در ساختمان این زبان‌ها دو جزء وجود دارد. یکی ریشه‌ها و دیگری وندها. ریشه‌ها شامل فصل و اسم و صفت‌اند و وندها شامل پیشوند و پسوند. از ترکیب این دو جزء واژه ها ساخته می شوند. مثلأ واژه (پیشرفت) از دوسیدن ( الساق) ریشه (رفتن) به پیشوند (پیش ) ساخته شده است و واژه ( گفتار ) از ریشه گفتن و پسوند ( آر) ساخته شده است." شماره واژه‌هایی که با چند ریشه و پسوند و چند پیشوند می توان ساخت بسیار زیاد است. با 1500 ریشه و 150 پسوند می شود 225000= 150×‌1500 واژه ساخت . با ترکیب این 225000 واژه با 200 پسوند می شود 45000000= 200× 225000 (چهل و پنج میلیون) واژه دیگر ساخت. در فارسی ترکیب های فراوان دیگری هم هست که به این شماره افزوده می شود. مانند ترکیب اسم با صفت چون ( روش اول ) و پیوند اسم با اسم چون ( خردپیشه ) و فعل با صفت چون و فعل با فعل چون ( گفت و شنود ).






تاریخ : یکشنبه 87/3/26 | 10:44 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

AWT IMAGE

زنده یاد دکتر محمود حسابی(1371 – 1281) فیزیکدان ایرانی، در تهران زاده شد . پدر و مادرش از مردم تفرش بودند. خانوادهء او به کارهای دولتی و سیاسی اشتغال داشتند و آثار خدمات آبادانی مانند قنات و مسجد از جد ایشان در تهران موجود است.

محمود چهار ساله بود که پدربزرگش سفیر ایران در عراق شد و همراه خانواده اش به بغداد رفت. پس از دو سال توقف در آن شهر با خانواده به دمشق رفتند و سال بعد به بیروت منتقل شدند. تحصیلات ابتدایی را در هفت سالگی در مدرسه فرانسوی بیروت آغاز کرد و در آن جا با زبان فرانسه آشنا شد. تحصیلات متوسطه خود را در کالج امریکایی بیروت گذراند و در سال 1299 شمسی ایسانس ادبیات و علوم خود را از دانشگاه امریکایی بیروت گرفت. در 19 سالگی درجه‌ی مهندسی راه و ساختمان را از دانشکده‌ی مهندسی بیروت دریافت کرد و بخشی از برنامه آموزشی پزشکی دانشگاه بیروت را نیز گذراند.

در 1303 پس از اخذ دانشنامه‌های ستاره‌شناسی و نجوم و زیست‌شناسی از دانشگاه امریکایی بیروت عازم فرانسه شد. در سال 1304 درجه‌ی مهندسی برق را از دانشکده‌ی برق ( اکول سوپریور دو الکتریسیته) و در 1305 مدرک تحصیلات معدن مدرسه‌ی عالی معدن پاریس را دریافت کرد. تحصیلات رسمی دکتر حسابی در سال 1306 با اخذ درجه‌ی دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه خاتمه یافت.

 او در مدت تحصیل خود زبان های عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی را آموخته بود به طوری که می توانست از نوشته های علمی و فنی آن‌ها به خوبی استفاده کند . در ضمن تحصیل رسمی در چند رشته ورزشی از جمله شنا موفقیت‌هایی کسب کرد.

 بازگشت به ایران

دکتر حسابی در سال 1306 به ایران بازگشت و در وزارت فواید عامه (وزارت راه و ترابری) به عنوان مهندس راه‌سازی به استخدام دولت درآمد. یک سال بعد مدرسه‌ی مهندسی وزارت به کوشش او تأسیس شد و بخشی از تدوین نظام‌نامه آن را خود به عهده گرفت. در همین سال نقشه‌ی ساختمانی راه ساحلی سراسری میان بندرهای خلیج فارس، از بوشهر تا بندر لنگه را تهیه کرد.

در سال 1307 به سبب افزایش مدرسه‌های متوسطه و احتیاج به معلم برای تدریس در آن‌ها ، دارالمعلمین عالی را تأسیس شد . دکتر حسابی در قسمت علمی این مؤسسه در رشته‌ی فیزیک و شیمی به تدریس فیزیک پرداخت. دارالمعلمین عالی در سال 1321 به دانش‌سرا تغییر نام یافت و دکتر حسابی همچنان به تدریس در آن مؤسسه تربیتی مشغول بود.

 در سال 1313 دانشگاه تهران را با همکاری جمعی از فرهنگ‌پروران تأسیس کرد و دانشکده فنی را بنیان نهاد و مدت دو سال ریاست دانشکده‌ی فنی و تدریس در آن را برعهده داشت. پس از مدتی دانشکده علوم دانشگاه تهران را بنیان نهاد. ریاست این دانشکده از 1321 تا 1327 و از 1330 تا 1336 به عهده ایشان بود. از آغاز کار دانشکده علوم تدریس بعضی از درس‌های فیزیک را عهده‌دار بود تا آن که شاگردانی که خود تربیت کرده بود به مقام استادی رسیدند و ایشان فقط به تدریس اپتیک پرداختند.

 آثار و خدمات

دکتر حسابی که در یک خانواده با فرهنگ ایرانی و مسلمان تربیت شده بود، با فرهنگ مغرب زمین نیز آشنا شد و توانست با شایستگی از امکانات موجود استفاده کند و خود را پرورش دهد و آن گاه توانایی‌های خود را در جهت سازندگی به کار گیرد. آثار و خدمات دکتر حسابی در عمر طولانی و مؤثرشان عبارت از تربیت مستقیم چند هزار مهندس، استاد و دبیر فیزیک، پایه‌گذاری چند نهاد علمی و فنی، تألیف و انتشار چندین کتاب و مقاله‌ی علمی.

سراسر زندگی دکتر محمود حسابی در جریان آموزش و پرورش کشور بود. او بیش از شصت سال به آموزش فیزیک اشتغال داشت. نکته‌سنجی ، واقع‌نگری ، ژرف‌نگری علمی و تعمق و تفکر علمی را در جامعه علمی ما پایه‌گذاری کرد. او به کار معلمی خود عشق می ورزید و هیچ گاه از جستجو و کاوش باز نمی ایستاد. دکتر حسابی در کلاس‌های خود فقط مفاهیم علمی را انتقال نمی‌داد بلکه کوشش می‌کرد که در دانشجویان عشق و علاقه به علم‌آموزی و کاوشگری به وجود آید و مهارت‌های لازم را کسب نمایند.

 در سال 1366 در کنگره‌ی شصت سال فیزیک که به مناسبت بزرگداشت استاد برپا شد از خدمات ایشان به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی شد. از کارهای مهم او، نخستین نقشه‌برداری از راه ساحلی سراسری بندر‌های میان خلیج فارس، نخستین راه تهران به شمشک، ساختن نخستین رادیو در کشور، بنیانگذاری مؤسسه‌ی ژئوفیزیک، تأسیس سازمان انرژی اتمی، ایجاد نخستین دستگاه هواشناسی، پایه‌گذاری انجمن موسیقی ایران، عضویت در تأسیس فرهنگستان زبان ایران،‌ تدوین قانون تأسیس دانشگاه، تشکیل مؤسسه استاندارد، پایه‌گذاری نخستین مدرسه‌ی عشایر در ایران در لرستان، پایه گذاری مرکز مخابرات اسد آباد، تاسیس نخستین مرکز مدرن تعقیب ماهواره در شیراز، نصب و راه اندازی نخستین دستگاه رادیولوژی در ایران، تاسیس نخستین بیمارستان خصوصی در تهران به نام بیمارستان گوهرشاد، تاسیس مرکز عدسی سازی در دانشکده علوم تهران  و ایجاد نخستین رصدخانه‌ی جدید در ایران از کارهای اوست.

دکتر حسابی در سال 1310 انجمن فیزیک ایران را تشکیل داد و از همان زمان به عضویت انجمن فیزیک اروپا، امریکا فرانسه و آکادمی علوم نیویورک درآمد. در سال 1314 عضو پیوسته‌ی فرهنگستان ایران شد. در 1313 عضو شورای دانشگاه بود. علاوه بر این عضو شورای عالی فرهنگ، عضو انجمن اصطلاحات علمی، رئیس پژوهش‌ فضای ایران در هنگام تشکیل آن و رئیس انجمن ژئوفیزیک ایران به هنگام تشکیل آن بود. در بسیاری از کنفرانس‌های علمی شرکت داشت و با بسیاری از نامداران جهان علم در ارتباط بود.

فعالیت‌های سیاسی

دکتر حسابی علاوه بر فعالیت‌های علمی و کارهای تحقیقاتی در امور سیاسی و اداری و قانونگذاری کشور نیر مؤثر بود. ایشان عضو هیأتی بود که از شرکت نفت انگلیس خلع ید کرد و نخستین رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران شد. در سال 1330 به وزارت فرهنگ ایران در دولت مصدق منصوب شد. پس از آن به مجلس سنا راه یافت و تا سال 1342 در این سمت باقی ماند. او با طرح قرار داد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون و نیز  با عضویت دولت ایران در قرارداد سنتو در مجلس مخالفت کرد.

نگارش و پژوهش

 نوشته های دکتر حسابی شامل 21 کتاب ، رساله و مقاله است. این نوشته‌ها در سه زمینه‌ی فیزیک، زبان فارسی و پژوهش‌های فرهنگی است. در موضوع فیزیک ، علاوه بر رساله‌ی دکتری درباره‌ی حساسیت سلول‌های فوتوالکتریک (1927 ) شش جلد کتاب و شش مقاله منتشر کرده‌اند.

عنوان کتاب‌ها‌ی فیزیک عبارتند از:

1. کتاب فیزیک دوره اول متوسطه 1318

2. کتاب دیدگانی فیزیک دانشگاه تهران 1340

3. نگره کاهنربایی 1345

4. فیزیک حالت جامد 1348

5. دیدگانی کوانتیک 1358

6. الکترودینامیک (1945) Essaid Interpretation des Ondes de Broylie

عنوان مقاله‌های فیزیک عبارتند از:

 1. تفسیر امواج دو بر در شش رساله با عنوان A Strain Theory of Matter ، دانشگاه تهران 946 .

 2. درباره‌ی ماهیت ماده.

3. مقاله‌ای درباره‌ی پیشنهاد تفسیر قانون جاذبه‌ی عمومی نیوتون و قانون میدان الکتریکی ماکسول چاپ شده در گزارش ذرات اصلی در دانشگاه کمبریج انگلیس 1946 .

 4. مقاله‌ای درباره‌ی ذرات پیوسته Continuous چاپ شده به وسیله‌‌ی آکادمی علوم امریکا 1947 .

 5. مقاله‌ای درباره‌ی مدل بی‌نهایت گسترده در نشریه‌ی فیزیک فرانسه.

 6. رساله‌ای درباره‌ی نظریه ذره‌های بی‌نهایت گسترده دانشگاه تهران 1977 .

مهم‌ترین دستاورد علمی

کتاب‌هایی که دکتر حسابی تألیف کرده‌اند، دارای آخرین آگاهی‌های علمی به دست آمده تا زمان تألیف هر کتاب است. از نظر نویسنده مهم‌ترین کاری که در طول عمرش انجام داده است کاربر نظریه‌ی بی‌نهایت گسترده بودن ذرات است. خلاصه این نظریه آن است که هر ذره بیشتر در یک نقطه متراکم است، ولی مقدار اندکی از آن در تمام فضا گسترده است .

خدمات فرهنگی

پژوهش‌های فرهنگی استاد شامل رساله‌ی راه ما ( 1935 )، کتاب نام‌های ایرانی(1319) و رساله‌ای درباره‌ی فیزیک جدید و فلسفه‌ی ایران باستان است. در زمینه‌ی زبان،‌کتاب‌های وندها و گهواره‌های فارسی (1368)، فرهنگ حسابی 372 ، رساله‌ی توانایی زبان فارسی (1350) از آثار ماندنی در فرهنگ فارسی هستند. دکتر حسابی در کتاب وندها و گهواره‌های فارسی می نویسد: "زبان فارسی یکی از زبان‌های هند و اروپایی است. این زبان‌ها دارای ریشه‌های مشترکی هستند و از هندوستان و ایران و کشورهای اروپا تا جزیره‌ی ایسلند گسترش دارند. این زبان‌ها از نوع زبان‌های تحلیلی و دپسا می‌باشند( Analytic and Agglutmating ). در ساختمان این زبان‌ها دو جزء وجود دارد. یکی ریشه‌ها و دیگری وندها. ریشه‌ها شامل فصل و اسم و صفت‌اند و وندها شامل پیشوند و پسوند. از ترکیب این دو جزء واژه ها ساخته می شوند. مثلأ واژه (پیشرفت) از دوسیدن ( الساق) ریشه (رفتن) به پیشوند (پیش ) ساخته شده است و واژه ( گفتار ) از ریشه گفتن و پسوند ( آر) ساخته شده است." شماره واژه‌هایی که با چند ریشه و پسوند و چند پیشوند می توان ساخت بسیار زیاد است. با 1500 ریشه و 150 پسوند می شود 225000= 150×‌1500 واژه ساخت . با ترکیب این 225000 واژه با 200 پسوند می شود 45000000= 200× 225000 (چهل و پنج میلیون) واژه دیگر ساخت. در فارسی ترکیب های فراوان دیگری هم هست که به این شماره افزوده می شود. مانند ترکیب اسم با صفت چون ( روش اول ) و پیوند اسم با اسم چون ( خردپیشه ) و فعل با صفت چون و فعل با فعل چون ( گفت و شنود ).






تاریخ : یکشنبه 87/3/26 | 10:40 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

دکتر محمود حسابی

 استاد دکتر محمود حسابی چهره برجسته علم و فرهنگ معاصر و بینانگذار فیزیک نوین ایران در سال 1281 شمسی از پدر و مادر تفرشی در تهران متولد شدند. در 7سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارتهای غربت آغاز نمودند. از ابتدا تا پایان تمامی تحصیلات عالیه در میان همشاگردیها که از کشورهای مختلف بودند. رتبه نخست را حائز گردیدند، در منزل نیز قرآن کریم، گلستان و بوستان سعدی، غزلیات حافظ و منشات قائم مقام را نزد مادرشان خانم گوهرشاد حسابی آموختند.
در نخستین تابستانی که مصادف با جنگ جهانی اول بود زبان انگلیسی را به تنهایی فراگرفتند، در چند رشته ورزشی کسب موفقیت نمودند، در شنا دارای دیپلم نجات غریق شدند.
با موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غربی به خوبی آشنا بودند و درآموختن ویولون و پیانو تبحر داشتند.

پرفسور محمود حسابی مدارج عالی تحصیلی را بدین شرح طی نمودند:

لیسانس ادبیات سال 1920 از دانشگاه آمریکایی بیروت در 17 سالگی، مهندسی راه و ساختمان سال 1922 در 19 سالگی، دروس پزشکی از دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشنامه ریاضی، نجوم و ستاره شناسی، دانشنامه بیولوژی (زیست شناسی)، مهندسی برق سال 1925 از دانشکده برق اکول سوپریورد والکتریسیته پاریس، مدرک مهندسی معدن (پاریس)، دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس سال 1927.
استاد دکتر محمود حسابی چهار زبان زنده دنیا فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی را برای ومطالعه و صحبت مورد استفاده قرار می دادند.
همچنین به زبانهای سانسکریت، یونانی، و لاتین، پهلوی، اوستا، ترکی و ایتالیایی اشراف داشتند و آن را در تحقیقات علمی خود بخصوص در امر واژه گزینی زبان فارسی بکار می بردند. دکتر محمود حسابی در طول عمر گرانمایه خود مصدر مشاغل و خدمات علمی و فرهنگی متعددی بودند. تاسیس مراکز علمی نظیر مدرسه مهندسی وزارت راه، دارالمعلمین عالی، و دانشسرای عالی، نوشتن قانون دانشگاه، تاسیس دانشگاه تهران و بنیاگذاری دانشکده های فنی و علوم از برجسته ترین خدمات فرهنگی ایشان می باشد
داشتن چند هزار دانشجو، فعالیت در دو نسل کاری و تربیت 7 نسل استاد، شاخص عمده این بزرگ مرد است.

از مشاغل واقدامات مهم استاد:

اولین نقشه برداری از راه ساحلی سراسری بنادر میان خلیج فارس، اولین راه تهران به شمشک، ساخت اولین رادیو در کشور، ماموریت خلع ید شرکت ملی نفت انگلیس، اولین رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران، وزیر فرهنگ در دولت دکتر محمد مصدق، ریاست و استادی در دانشکده های فنی و علوم دانشگاه تهران و تدریس در دانشگاه تا سن 90 سالگی از ویژگیهای این استاد است. همچنین بنیانگذاری مؤسسه ژئوفیزیک، تاسیس سازمان انرژی اتمی، ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی، پایه گذاری انجمن موسیقی ایران، تشکیل فرهنگستان زبان ایران، تدوین قانون و تشکیل مؤسسه استاندارد، تاسیس اولین بیمارستان خصوصی ایران، گوهر شاد ( به نام مادرشان)، بنیانگذاری مرکز مخابرات اسدآباد، تعیین ساعت ایران، نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران، پایه گذاری اولین مدرسه عشایری در ایران ( لرستان )، ایجاد اولین رصد خانه نوین در ایران ( تعقیب ماهواره ها)، نمایانگر گوشه دیگری از خدمات پرفسور حسابی به کشور می باشد.
در زمینه تحقیق علمی تاکنون 23مقاله رساله و کتاب به وسیله استاد چاپ شده است که در برگیرنده زمینه های مختلف بوپژه فیزیک مدرن، واژه های علمی، زبان فارسی و مباحث علمی گوناگون می باشد.
تئوری بینهایت بودن ذرات این دانشمند ایرانی در میان فیزیکدانان جهان شناخته شده است. نشان کومان دوردولالژیون دونور بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به همین مناسبت به ایشان اهداء گردید.
طی سالها تحقیق و مطالعات علمی در دانشگاههای معتبر عالم با دانشمندان بزرگ جهان نظیر پرفسور اینشتین، شرودینگر، بورن، فرمی و چندین فیزیکدان دیگر و همچنین علمای بزرگ مانند راسل و آندره ژید همکاری و تبادل نظر نموده ایشان تنها ایرانی شاگرد پروفسور آلبرت اینشتین بودند.
در سال 1366 در کنگره 60 سال فیزیک ایران که به مناسبت بزرگداشت استاد برگزار شد ازخدمات دکترحسابی به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی به عمل آمد. باشد تا جوانان را ه این دانشمند گرانقدر وانسان والا را بپویند.
پرفسور محمود حسابی در 12 شهریور سال 1371 هنگام معالجه بیماری قلبی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفتند.

راهش پر رهرو و یادش گرامی باد

 

ادامه مطلب...




تاریخ : یکشنبه 87/3/26 | 10:39 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 

وصیت نامه دکتر شریعتی:

شریعتی

" اگر تنها ترین تنها ها شوی باز هم خدا هست. "

دکتر در زمستان 1348پس از بر طرف شدن موانع خروج از کشور به قصد حج خود را آماده کرد و به عنوان یک مسلمان وصیت خود را نوشت. امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره‌های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست (نشانه ای از تحمیل مدرنیزم قرن بیستم بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارندگر چه هنوز تا مرز احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم.وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته‌است چه خواهد بود؟ جز این که همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماما واگذار میکنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آن چه دارم و ندارم بپردازد؛ که چون خود می داند، صورت ریزَش ضرورتی ندارد.

ادامه متن کامل وصیت نامه دکتر شریعتی:...




تاریخ : دوشنبه 87/3/13 | 1:53 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

چه موش آدمیانی که فقط از بازی با سکه در عمر لذت می برند! و چه گاوانسان هایی که فقط از آخورآباد و زیر سایه درخت چاق می شوند. من اگر خودم بودم و خودم، فلسفه می خواندم و هنر. تنها این دو است که دنیا برای من دارد. خوراکم فلسفه، و شرابم هنر، و دیگر بس. اما من از آغاز متأهل بودم، ناچار باید برای خانواده ام کار می کردم و برای زندگی آنها زندگی می کردم. ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه شناسی جامعه مسلمانان که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، برای خانواده گرسنه و تشنه و محتاج و بی کسم، کوزه آبی آورده باشم.

 

او آزاد است که خود را انتخاب کند و یا مردم را، اما هرگز نه چیز دیگری را، که جز این دو هیچ چیز در این جهان به انتخاب کردن نمی ارزد، پلید است، پلید.

 

فرزندم! تو می توانی هر گونه «بودن» را که بخواهی باشی، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو در چارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی معنی است، که این کلمات ویژه خداست و انسان و دیگر هیچکس، هیچ چیز.

 

انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد ( به خود و جهان) و می آفریند (خود را و جهان را) و تعصب می ورزد و می پرستد و انتظار می کشد و همیشه جویای مطلق است؛ جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیت های روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه می زند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که می بینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری، همه دارد پایمال می شود. انسان در زیر بار سنگین موفقیت هایش دارد مسخ می شود، علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل می کند. تو هر چه می خواهی باشی باش اما ... آدم باش.

 

?. مقصود او در اینجا از خانواده اجتماع است و مقصود از تأهل، تعهد به مردم.

 

اگر پیاده هم شده‌است سفر کن. در ماندن، می پوسی. هجرت کلمه بزرگی در تاریخ «شدن» انسان ها و تمدن ها است. اروپا را ببین. اما وقتی ایران را دیده باشی، وگرنه کور رفته ای، کر باز گشته ای. افریقا مصراع دوم بیتی است که مصراع اولش اروپا است. در اروپا مثل غالب شرقی ها بین رستوران و خانه و کتابخانه محبوس ممان. این مثلث بدی است. این زندان سه گوش همه فرنگ رفته های ماست. از آن اکثریتی که وقتی از این زندان روزنه ای به بیرون می گشایند و پا به درون اروپا می گذارند، سر از فاضلاب شهر بیرون می آورند حرفی نمی زنم که حیف از حرف زدن است. این ها غالبا پیرزنان و پیر مردان خارجی دوش و دختران خارجی گز فرنگی را با متن راستین اروپا عوضی گرفته اند. چقدر آدم هایی را دیده ام که بیست سال در فرانسه زندگی کرده اند و با یک فرانسوی آشنا نشده اند. فلان آمریکایی که به تهران می آید و از طرف مموش های شمال شهر و خانواده های قرتی ِلوس ِاشرافی ِکثیفِ عنتر ِفرنگی احاطه می شود، تا چه حد جو خانواده ایرانی و روح جاده [ساده؟] شرقی و هزاران پیوند نامرئی و ظریف انسانی خاص قوم را لمس کرده است؟

 

اگر به اروپا رفتی اولین کارت این باشد که در خانواده ای اتاق بگیری که به خارجی ها اتاق اجاره نمی دهند. در محله ای که خارجی ها سکونت ندارند. از این حاشیه مصنوعی ِ بی مغز ِآلوده دور باش. با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش. «کن مع الناس و لا تکن مع الناس» واقعا سخن پیغمبرانه‌است.

 

واقعیت، خوبی، و زیبایی؛ در این دنیا جز این سه، هیچ چیز دیگر به جستجو نمی ارزد.. نخستین، با اندیشیدن، علم. دومین، با اخلاق، مذهب. و سومین، با هنر، عشق.

 

[عشق] می تواند تو را از این هر سه محروم کند. یک احساساتی لوس سطحی هذیان گوی خنگ. چیزی شبیه «جواد فاضل»، یا متین ترَش؛ «نظام وفاً، یا لطیف تـَرَش؛ »لامارتین«، یا احمق تـَرَش؛ »دشتی«، یا کثیف تـَرَش؛»بلیتیس«! و نیز می تواند تو را از زندان تنگ زیستن، به این هر سه دنیای بزرگ پنجره ای بگشاید و شاید هم دری ... و من نخستینش را تجربه کرده ام و این است که آن را »دوست داشتن" نام کرده ام. که هم، همچون علم و بهتر از علم آگاهی می بخشد و هم همچون اخلاق، روح را به خوب بودن می کشاند و خوب شدن. و هم زیبایی و زیبایی ها (که کشف می کند،که می آفریند) چقدر در این دنیا بهشت ها و بهشتی ها نهفته‌است. اما نگاه ها و دل ها همه دوزخی است. همه برزخی است که نمی بیند و نمی شناسد. کورند و کرند. چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هست و نمی شنوند. همه جیغ و داد و غرغرو نق نق و قیل و قال و وراجی و چرت و پرت و بافندگی و محاوره.

 

وای، که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن سرمایه دار است! لبریز است! چقدر مایه های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته است! زندگی کردن وقتی معنی می یابد که فن استخراج این معادن






تاریخ : دوشنبه 87/3/13 | 1:53 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

?. با مردم باش و با مردم مباش

 

ناپیدا را بیاموزی و تو می دانی که چقدر این حرف با حرف های «ژید» به «ناتانائل»ش شبیه‌است، با آن متناقض است! تنها نعمتی که برای تو در مسیر این راهی که عمر نام دارد آرزو می کنم، تصادف با یکی دو روح فوق العاده‌است، با یکی دو دل بزرگ، با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیبا است. چرا نمی گویم بیشتر؟ بیشتر نیست. « یکی» بیشترین عدد ممکن است. «دو» را برای وزن کلام آوردم و، نیست. گرچه من به اعجاز حادثه ای، این کلام موزون را در واقعیت ِناموزون زندگیم، به حقیقت، داشتم.«برخوردم» (به هر دو معنی کلمه)

 

«کویر» را برای لمس کردن روحی که به میراث گرفته ام و به میراثت می دهم بخوان و آن دستخط پشت عکسم را که در پاسخ خبر تولدت فرستادم برای تنها و تنها «نصیحت» که در زندگی مرتکب شده ام حفظ کن( به هر دو معنی کلمه)

 

اما تو «سوسن» ساده مهربان ِاحساساتی ِزیباشناس ِمنظم ِدقیق و تو "ساراًی رندِ عمیق ِعصیانگرِ مستقل. برای شما هیچ توصیه ای ندارم. در برابر این تند بادی که بر آینده پیش ساخته شما می وزد، کلمات که تنها امکاناتی است که اکنون در اختیار دارم چه کاری می توانند کرد؟ اگر بتوانید در این طوفان کاری کنید، تنها به نیروی اعجاز گری است که از اعماق روح شما سر زند، جوش کند و اراده ای شود مسلح به آگاهی ای مسلط بر همه چیز و نقاد هر چه پیش می آورند و دور افکننده هر لقمه ای که می سازند. چه سخت و چه شکوهمند است که آدمی طباخ غذاهای خویش باشد. مردم همه نشخوار کنندگانند و همه خورندگان آنچه برایشان پخته اند. دعوای امروز بر سر این است که لقمه کدام طباخی را بخورند . هیچکس به فکر لقمه ساختن نیست. آنچه می خورند غذاهایی است که دیگران هضم کرده اند. و چه مهوع!

 

آن هم کی‌ها می سازند؟! رهبران روشنفکر ِزنان ِامروز ِاجتماع ما! آن ها که مدل نوین زن بودن شده اند! «هفده دی ای هاً! آزادزنان! این تنها صفتی است که آن ها موصوفات راستین آنند؛ آزاد از ... عفت کلام اجازه نمی دهد. این چادر‌های سیاه را، نه فرهنگ و تمدن جدید، و نه رشد فکری، و نه شخصیت یافتن واقعی، و نه آشنایی با روح و بینش و مدنیت اروپا، بلکه آجان و قیچی از سر اینان برداشت، بر اندام اینان درید، و آنگاه نتیجه این شد که همان »شاباجی خانم« شد که بود، منتها به جای حنا بستن، گلمو می زند و به جای خانه نشستن و غیبت کردن، شب نشینی می کند و پاسور می زند. یک »ملا باجی" اگر ناگهان تنبانش را در آورد و یا به زور درآوردند چه تغییراتی در نگاه و احساس و تفکر و شخصیتش رخ خواهد داد؟

 

 

 

?. مقصود دکتر احتمالا این کلمات باشد: «پوران عزیزم این عکس را که چند لحظه پس از شنیدن خبر تولد احسان در یک کافه برداشته ام به رسم یادگار به تو تقدیم می‌کنم آثار پیری و »بابا شدن به همین زودی در چهره‌ام نمایان است آن را به یادگار نگه دار تا بیست سال دیگر این خط شعر را که از زبان فردوسی به تو می‌نویسم بخواند و بداند که میراث اجدادی خویش را که جز کتاب و فقر و آزادگی نیست چگونه باید حفظ کند و او نیز جز رنج و علم و شرف در حیات خویش چیزی نیندوزد.

 

      چنین گفت مر جفت را نره شیر                   که فرزند ما گر نباشد دلـــــیر

        ببـریم از او مهر و پیوند پاک                      پدرش آب دریا و مادرش خـاک

???? پاریس

علی شریعتی






تاریخ : دوشنبه 87/3/13 | 1:50 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

اما مسأله به همین سادگی ها نیست. «زن روز» آمار داده است که از ???? تا ?? (ده سال) موسسات آرایش و مصرف لوازم آرایش در تهران پانصد برابر شده‌است. و این تنها منحنی تصاعدی مصرف در دنیا و در تاریخ اقتصاد است و نیز تنها علت غایی همه این تجدد بازی‌ها و مبارزه با خرافات و آزاد شدن نیمی از اندام اجتماع که تا کنون فلج بود و زندانی بود و از این حرف ها ... اما این ها باز یک فضیلت را دارایند. یعنی یک امتیاز بر رقبای املشان. .... چه گرفتاری عجیبی در قضاوت میان این دو صفِ متجانس ِمتخاصم پیدا کرده ام. هر وقت آن «ملاباجی گشنیز خانم ها را می بینم می گویم؛ باز هم آن ها. و هر وقت آن »جیگی جیگی ننه خانم ها را می بینم، می گویم باز هم همین ها.

 

و اما تو همسرم. چه سفارشی می توانم به تو داشت؟ تو که با از دست دادن من هیچکسی را در زندگی کردن از دست نداده ای. نه در زندگی، در زندگی کردن. به خصوص بدان گونه که مرا می شناسی و بدان صفات که مرا می خوانی. نبودن من خلائی در میان داشتن های تو پدید نمی آورد. و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کرده ای وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی، نشانه روح پر از صداقت و پاکی و انسانیت توست.

 

به هر حال اگر در شناختن صفات اخلاقی و خصایل شخصیت انسانی من اشتباه کرده باشی در این اصل هر دو هم عقیده ایم که: اگر من هم انسان خوبی بوده ام همسر خوبی نبوده ام. و من به هر حال آن قدر خوب هستم که بدی های خویش را اعتراف کنم و آنقدر قدرت دارم که ضعف هایم را کتمان نکنم و در شایستگیم همین بس که خداوند با دادن تو آنچه را به من نداده‌است جبران کرده‌است و این است که اکنون در حالی که همچون یک محتضر وصیت می کنم ، احساس محتضر ندارم. که با بودن تو، می دانم که نبودن ِمن، هیچ کمبودی را در زندگی کودکانم پدید نمی آورد و تنها احساسی که دارم همان است که در این شعر توللی آمده است که:

 

برو ای مرد، برو چون سگ آواره بمیر/ که وجود تو به جز لعن خداوند نبود// سایه شوم تو جز سایه ناکامی و یأس/ بر سر همسر و گهواره فرزند نبود

 

از طرف مالی، تنها یادآوری این است که به حساب خودم آنچه را از پول خود در هنگام زلزله خرج کردم از حساب ? بانک تعاونی و توزیع برداشت کرده ام، و البته دلم از این کار چرکین بود و قصد داشتم در عید امسال که قرضی می کنم یا چیزی می فروشم، برای پول منزل آن را مجددا باز گردانم و امیدوارم تو این کار را بکنی.

 

آرزوی دیگرم این بود که یک سهم آب و زمین از «کاهه» بخرم به نام مادرم وقف کنم و درآمدش صرف هزینه تحصیل شاگردان ممتاز مدرسه این ده شود که در سبزوار تحصیلاتشان را تا سیکل یا دیپلم ادامه دهند (ماهی جهارصد و پنجاه تومان برای هر فرد و بنا بر این سالی سه محصل می توانند از این بابت درس بخوانند البته با کمک های اضافی من و خانواده خودش)

 

کار سوم این که جمعی از شاگردان آشنایم همه حرف ها و درس های چهار سال دانشکده را جمع و تدوین کنند و منتشر سازند که بهترین حرف های من در لابلای همین درس های شفاهی و گفت و شنودهای متفرقه نهفته‌است. ... و نیز کنفرانس های دانشکاهیم جداگانه، و نوشته های ادبیم در سبک کویر، جدا؛ و نوشته های پراکنده فکری و تحقیقیم جدا، و آنچه در اروپا نوشته ام جمع آوری شود و نگهداری، تا بعدها که انشاءالله چاپ شود. . شعرهایم همه به دقت جمع آوری شود و سوزانده شود که نماند، مگر «قوی سپید» و «غریب راه» و «در کشور» و «شمع زندان» و درس های اسلام شناسی، از «سقیفه به بعد»، با «امت و امامت» در ارشاد و کنفرانس های مربوط به حضرت علی و علت تشیع ایرانیان و دیالکتیک پیدایش فرق در اسلام و هر چه به این زمینه ها می آید از جمله «بیعت» در کانون مهندسین و «علی حقیقتی بر گونه اساطیر» و ... همه در یک جلد به نام جلد دوم اسلام شناسی تحت عنوان «امت و امامت» تدوین شود.

 

اگر مترجمی شایسته پیدا شد متن مصاحبه مرا با «گیوز» به فارسی ترجمه کند. در باره این آثار بخصوص کتاب DESALIENATION DES SOCIETES MUSULMANS مرا و همچنین مقاله SOCIOLOGIE D’INITIATION مرا که با چهار جامعه شناس خارجی تحقیق کرده ایم و «اوت زتود» چاپ کرده‌است. کتاب L’ANGE SOLITAIRE مرا دلم نمی خواهد ترجمه کنند. کار گذشته ای و رفته ای است.

 

همه التماس هایت را از قول من نثار ... عزیزم کن که آنچه را از من جمع کرده و در باره ام نوشته از چاپش منصرف شود که خیلی رنج می برم.

 

از دوستانم که در سال های اخیر به علت انزوایی که داشتم و خود معلول حالت روحی و فشار طاقت شکن فکری و عصبی بود، از من آزرده شده اند، پوزش می طلبم.و امیدوارم بدانند که دوری از آن ها نبود، گریز به خودم بود و این دو، یکی نیست.

 

کتاب «کویر» را با اتمام آخرین مقاله و افزودن «داستان خلقت» یا «درد بودن» پس از پاک نویس تمام کنید و منتشر سازید. مقدمه اش تنها نوشته عین القضاة است. و در اولین صفحه اش این جمله «توماس ولف»: «نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن»






تاریخ : دوشنبه 87/3/13 | 1:49 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

در پایان این حرف ها بر خلاف همیشه احساس لذت و رضایت می کنم که عمرم به خوبی گذشت. هیچوقت ستم نکردم. هیچوقت خیانت نکردم و اگر هم به خاطر این بود که امکانش نبود، باز خود سعادتی است. تنها گناهی که مرتکب شده ام، یک بار در زندگیم بود که به اغوای نصیحتگران ِبزرگتر، و به فن کلاهگذاری سر خدا ... ، در هیجده سالگی، اولین پولی که پس از هفت هشت ماه کار، یکجا حقوقم را دادند و پولی که از مقاله نویسی جمع کرده بودم، پنج هزار تومان شد. و چون خرجی نداشتم، گفتند به بیع وشرط بده. من هم از معنی این کثافت کاری بی خبر، خانه کسی را گرو کردم به پنج هزار تومان، و به خودش اجاره دادم ماهی صد تومان. و تا پنج شش ماه، ماهی صد تومان ربح پولم را به این عنوان می گرفتم . و بعد فهمیدم که بر خلاف عقیده علما و مصلحین دنیا، این یک کار پلیدی است و قطعش کردم و اصل پولم را هم به هم زدم. اما لکه چرکش هنوز بر زلال قلبم هست و خاطره اش بوی عفونت را از عمق جانم بلند می کند و کاش قیامت باشد و آتش و آن شعله ها که بسوزاندش و پاکش کند. و گناه دیگرم که به خاطر ثوابی مرتکب شدم و آن مرگ دوستی بود که شاید می توانستم مانعش شوم، کاری کنم که رخ ندهد، نکردم. گر چه نمی دانستم که به چنین سرنوشتی می کشد و نمی دانم چه باید می کردم. در این کار احساس پلیدی نمی کنم. اما ده سال تمام گداخته ام و هر روز هم بدتر می شود و سخت تر. و اگر جرمی بوده‌است آتش مکافاتش را دیده ام و شاید بیش از جرم. و جز این، اگر انجام ندادن خدمتی یا دست نزدن به فداکاری گناه نباشد، دیگر گناهی سراغ ندارم.

 

و خدا را سپاس می گزارم که عمر را به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم که بهترین«شغل» را در زندگی مبارزه برای آزادی مردم و نجات ملتم می دانستم و اگر این دست نداد بهترین شغل یک آدم خوب، معلمی است و نویسندگی و من از هیجده سالگی کارم، این هر دو. و عزیزترین و گران ترین ثروتی که می توان به دست آورد، محبوب بودن و محبتی زاده ایمان، و من تنها اندوخته ام این، و نسبت به کارم و شایستگیم، ثروتمند، و جز این، هیچ ندارم. و امیدوارم این میراث را فرزندانم نگاه دارند و این پول را به ربح دهند و ربای آن را بخورند که حلال ترین لقمه‌است.

 

و حماسه ام این که کارم گفتن و نوشتن بود و یک کلمه را در پای خوکان نریختم. یک جمله را برای مصلحتی حرام نکردم و قلمم همیشه میان من و مردم در کار بود و جز دلم یا دماغم کسی را و چیزی را نمی شناخت و فخرم این که در برابر هر مقتدر تر از خودم متکبرترین بودم و در برابر هر ضعیف تر از خودم متواضعترین.

 

و آخرین وصیتم، به نسل جوانی که وابسته آنم. و از آن میان به خصوص روشنفکران، و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچوقت جوانان روشنفکر همچون امروز نمی توانسته اند به سادگی مقامات حساس و موفقیت های سنگین به دست آورند اما آنچه را در این معامله از دست می دهند بسیار گرانبها تر از آن چیزی است که به دست می آورند.

 

و دیگر این سخن یک لا ادری فرنگی که در ماندن من سخت سهیم بوده است که «شرافت مرد همچون بکارت یک زن است. اگر یک بار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمی تواند».

 

و دیگر این که نخستین رسالت ما کشف بزرگ ترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن «متن مردم» است و پیش از آن که به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گنگیم. ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد برده ایم و این بیگانگی، قبرستان همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاش های ماست.

 

و آخرین سخنم به آن ها که به نام روشنفکری، گرایش مذهبی مرا ناشناخته و قالبی می کوبیدند، این که:

 

دین چو منی گزاف و آسان نبود / روشن تر از ایمان من ایمان نبود // در دهر چو من یکی و آن هم کافر! / پس در همه دهر یک مسلمان نبود

 

ایمان در دل من، عبارت از آن سیر صعودی ای است که پس از رسیدن به بام عدالت اقتصادی _ به معنای علمی کلمه _ و آزادی انسانی _ به معنای غیر بورژوازی اصطلاح _ در زندگی آدمی آغاز می شود






تاریخ : دوشنبه 87/3/13 | 1:46 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.